چند روش برای کنترل استرس روزمره
همه افراد در مراحل مختلف زندگی استرس را تجربه میکنند، این استرس ممکن است در خانه، محل کار، هنگام رانندگی یا به دلیل تعامل نادرست با افراد یا دردسرهای روزمره مانند گرفتار شدن در ترافیک گریبانگیر افراد شود.استرس منفی میتواند شما را از احساسات خوب و انجام بهترین عملکردتان از نظر روحی، جسمی و عاطفی باز دارد.

مهم است بدانید که زندگی هیچکس عاری از استرس نبوده و تنها شیوه مدیریت آن اهمیت دارد.
در ادامه چند نکته به نقل از پایگاه اطلاعرسانی انجمن قلب آمریکا برای مدیریت استرس آورده شده است:
گفتوگوی مثبت با خود
همه افراد در طول روز با خود صحبت میکنند. این گفتوگوها اغلب به طور درونی و ذهنی صورت میگیرد اما برخی ممکن است با خود به صورت بلند نیز صحبت کنند. گفتوگو با خود میتواند مثبت بوده و جملاتی مانند "من میتوانم این کار را انجام دهم" یا "همه چیز خوب پیش خواهد رفت" در آن به کار رود و همچنین میتواند منفی بوده و جملاتی نظیر "من هرگز بهتر نمیشوم" یا "من خیلی احمق هستم" در آن بیان شود.
دقت به این نکته مهم است که گفتوگوهای درونی منفی باعث افزایش استرس میشود اما همین گفتوگوها در صورت مثبت بودن میتواند در آرامش و کنترل استرس به شما کمک کند.
با تمرین میتوانید یاد بگیرید که افکار منفی را به سمت مثبت شدن تغییر دهید. برای مثال به جای جملات منفی زیر از جایگزینهای مثبت ذکر شده آنها استفاده کنید:
- من نمیتوانم این کار را انجام دهم: من از پس این کار برمیآیم. من تمام تلاش خود را به کار میگیرم.
- همه چیز اشتباه جلو میرود: اگر مرحله به مرحله پیش بروم، میتوانم از پس آن بربیایم.
- من از شرایط موجود متنفرم: من میدانم چگونه با شرایط موجود مقابله کنم، من پیشتر نیز در چنین شرایطی بودهام.
- من احساس درماندگی و تنهایی میکنم: من در صورت نیاز میتوانم از دیگران نیز کمک بگیرم و به اندازه کافی قوی هستم.
- نمیتوانم باور کنم که اشتباه کردهام: من نیز انسانم و همه انسانها اشتباه میکنند، میتوانم اشتباه خود را جبران کنم.
برای نتیجه گرفتن از گفتوگوی مثبت با خود هر روز چندین بار چنین جملات مثبتی را با خود تکرار کنید. فراموش نکنید که این جملات در تربیت و آموزش به کودکان نیز بسیار مفید است.
۱۰ روش اضطراری برای توقف فوری استرس
روشهای زیر به شما کمک میکند استرس خود را به صورت فوری و در لحظه متوقف کنید. توجه داشته باشید که ممکن است برای موقعیتهای مختلف به روشهای مختلفی نیاز داشته باشید و برخی اوقات ترکیبی از این روشها کمک میکند:
۱) پیش از صحبت کردن یا واکنش نشان دادن به موقعیت استرسزا تا ۱۰ بشمارید.
۲) چند نفس آرام و عمیق بکشید تا زمانی که احساس کنید بدن شما کمی آرام و شل شده است.
۳) کمی قدم بزنید، حتی اگر این قدم زدن به فاصله میز کار تا سرویس بهداشتی باشد. این قدمها منجر به توقفی در تنشهای شما شده و فرصتی برای فکر کردن به شما میدهد.
۴) یک روش مدیتیشن یا دعا برای خود پیدا کنید که به زمان زیادی نیاز نداشته باشد تا به سعه نظر شما کمک کند.
۵) اگر موقعیت شما فوری نیست بخوابید و فردا صبح نسبت به موقعیت استرسزا واکنش نشان دهید. این امر به ویژه برای ایمیلهای استرسزا و درگیریهای رسانههای اجتماعی مفید است.
۶) مدتی از وضعیت استرسزا دور شوید و پس از آرام شدن اوضاع برای تصمیمگیری و واکنش بازگردید.
۷) مشکلات بزرگ را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید. به جای این که سعی کنید همه چیز را یکباره برطرف کنید، قدم به قدم آن را انجام دهید.
۸) به موسیقیهای آرامشبخش یا پادکستهای الهامبخش گوش دهید تا به شما در مقابله با خشم کمک کنند.
۹) با افرادی که دوستشان دارید معاشرت کنید، با حیوانات خانگی ارتباط برقرار کنید یا به دیگران به خصوص نیازمندان کمک کنید تا احساس خوبی از آنها دریافت کنید.
۱۰) ورزش کنید یا فعالیت فیزیکی خود را افزایش دهید، ورزش یک پادزهر عالی برای استرس است.
فعالیتهای استرسزدا
انجام کارهایی که از آن لذت میبرید، روشی طبیعی برای کاهش استرس و یافتن شادی است. حتی هنگامی که بیحوصله هستید هم کارهای سادهای مانند پیاده روی، معاشرت با یک دوست یا خواندن یک کتاب خوب میتواند برای شما لذتبخش باشد.
زمانی که استرس احساسات بدی در شما ایجاد میکند، حتی به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه وقت خود را به فعالیتهایی اختصاص دهید که باعث شود احساس خوبی داشته باشید. برخی از این فعالیتهای مفید برای کنترل استرس در ادامه آورده شده است:
- به فعالیتهای هنری مانند طراحی کردن، رنگآمیزی، نقاشی کردن یا ساز زدن بپردازید.
- برای تمرکز روی خاطرات خوب به آلبومهای عکس نگاه کنید یا دفتر خاطرات خود را مرور کنید.
- کتاب، داستان کوتاه یا مجله بخوانید.
- با یک دوست قرار ملاقات بگذارید و با یکدیگر قهوه بنوشید یا غذا بخورید.
- یک ورزش مورد علاقه خود را مانند گلف، تنیس یا بسکتبال بازی کنید.
- به سرگرمیهایی مانند خیاطی، بافندگی یا ساخت جواهرات مشغول شوید.
- با کودکان یا حیوانات خانگی بازی کنید و سعی کنید وقت خود را در فضای خارج از خانه با آنها بگذرانید.
- به موسیقی گوش دهید یا یک نمایش الهامبخش را تماشا کنید.
- در طبیعت قدم بزنید.
- دوش بگیرید و در صورت امکان در وان آب گرم دراز بکشید.
- مراقبه یا تمرینات یوگا انجام دهید.
- وقت خود را به باغبانی و نگهداری از گیاهان بگذرانید یا به بازسازی و تزیین خانه خود بپردازید.
- برای پاک کردن افکار منفی از ذهن خود و رهایی از مشغلههای فکری در فضای باز بدوید یا دوچرخهسواری کنید.
در نهایت به یاد داشته باشید مهمترین نکته این است که بتوانید شیوه موثر خود را برای کنترل استرس پیدا کنید و به محض ورود به موقعیتهای استرسزا آن را به کار گیرید.
راههای طبیعی افزایش دوپامین
دوپامین مسئول انگیزه، حافظه، توجه و حتی تنظیم حرکات بدن است. وقتی دوپامین به مقدار زیاد ترشح میشود، احساس لذت و پاداش میآفریند که میتواند انگیزهبخش برای رفتارهایی خاص باشد. اما پایین بودن سطح دوپامین منجر به کاهش انگیزه و اشتیاق برای چیزهایی که میشود که بیشتر افراد را هیجانزده میکند.
دوپامین هورمون پیامرسان مهمی در مغز است که عملکردهای زیادی دارد. دوپامین مسئول انگیزه، حافظه، توجه و حتی تنظیم حرکات بدن است. وقتی دوپامین به مقدار زیاد ترشح میشود، احساس لذت و پاداش میآفریند که میتواند انگیزهبخش برای رفتارهایی خاص باشد. اما پایین بودن سطح دوپامین منجر به کاهش انگیزه و اشتیاق برای چیزهایی که میشود که بیشتر افراد را هیجانزده میکند. سطح دوپامین معمولاً در درون سیستم عصبی به خوبی تنظیم میشود اما برای افزایش طبیعی آن راهکارهایی نیز وجود دارد.
1. به اندازهی کافی پروتئین بخورید
پروتئین از واحدهای سازندهی کوچکتری به نام آمینواسید درست میشود. ۲۳ نوع متفاوت آمینواسید وجود دارد که برخی از آنها را بدن میتواند بسازد و بقیه را باید از راه تغذیه دریافت کنید. یکی از آمینواسیدها به نام تیروزین نقش مهمی در تولید دوپامین دارد. آنزیمهای بدن میتوانند تیروزین را به دوپامین تبدیل کنند، بنابراین داشتن مقدار کافی تیروزین برای تولید دوپامین ضروری است.
تیروزین به طور طبیعی در غذاهای پروتئیندار مانند بوقلمون، گوشت گوساله، تخم مرغ، سویا و حبوبات وجود دارد. مطالعات نشان میدهند افزایش مقدار تیروزین در رژیم غذایی میتواند سطح دوپامین را در مغز بالا ببرد.
2. کمتر چربیهای اشباع بخورید
مطالعات نشان دادهاند چربیهای اشباع مانند انواعی که در چربیهای حیوانی، کره، لبنیات پُرچرب، روغن پالم و روغن نارگیل وجود دارند اگر زیاد مصرف شوند میتوانند سیگنالدهی دوپامین را در مغز مختل کنند.
برخی محققان معتقدند رژیمهای غذایی سرشار از چربیهای اشباع میتوانند التهاب را در بدن بالا ببرند و منجر به تغییراتی در سیستم دوپامین بشوند.
3. پروبیوتیک بخورید
در سالهای اخیر محققان دریافتهاند روده و مغز ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. گاهی روده را مغز دوم مینامند زیرا دارای تعداد زیادی سلولهای عصبی است که مولکولهای سیگنالدهنده مانند دوپامین را تولید میکنند. حالا معلوم شده که انواع خاصی از باکتریها که در روده زندگی میکنند نیز میتوانند دوپامین تولید کنند.
علت ارتباط خلق و خو با پروبیوتیکها و سلامت رودهها هنوز دقیقاً مشخص نیست. اما این احتمال وجود دارد که تولید دوپامین در چگونگی بهبود خلق و خو توسط پروبیوتیکها نقش داشته باشد اما برای تعیین تأثیر دقیق آن به تحقیقات بیشتری نیاز است.
4. لوبیا مخملی بخورید
لوبیای مخملی به طور طبیعی حاوی مقدار زیادی L-dopa است که مولکول پیشدرآمد برای دوپامین است. مطالعات نشان میدهند این لوبیا میتواند دوپامین را مخصوصاً در بیماران پارکینسون افزایش بدهد. اگر در جایی زندگی میکنید که به این گیاه آسیای شرقی دسترسی دارید، از فواید آن بهرهمند شوید.
5. به طور منظم ورزش کنید
ورزش برای افزایش اندورفین توصیه میشود. بهبود در خلق و خو را میتوانید تنها ده دقیقه بعد از فعالیت هوازی ببینید اما بعد از 20 دقیقه به بیشترین میزان خود میرسد. این تأثیرات تماماً به دلیل تغییرات در دوپامین نیستند اما طبق یافتههای علمی، ورزش میتواند سطح دوپامین را در مغز افزایش دهد.
مطالعهای نشان داده یک ساعت یوگا، شش جلسه در هفته میتواند دوپامین را به میزان قابل توجهی افزایش بدهد.
ورزشهای منظم هوازی نیز برای افراد مبتلا به پارکینسون بسیار مفید است. در این بیماری سطوح پایین دوپامین باعث اختلال در توانایی مغز برای کنترل حرکات بدن میشود.
6. به اندازه کافی بخوابید
وقتی دوپامین در مغز ترشح میشود، احساس هوشیاری و بیداری ایجاد میکند. مطالعات نشان داده دوپامین به مقدار زیاد صبحها ترشح میشود، یعنی زمانی که وقت بیدار شدن است و این میزان در عصر که زمان به خواب رفتن است افت میکند؛ اما کمبود خواب میتواند این ریتم طبیعی را به هم بزند. وقتی مجبورید شب بیدار بمانید، صبح روز بعد، دسترسپذیری گیرندههای دوپامین در مغز به میزان زیادی کاهش مییابد.
داشتن خواب کافی و باکیفیت کمک میکند سطح دوپامین متعادل بماند و در طول روز، احساس هوشیاری داشته باشید و عملکردتان بهتر شود.
مطالعات نشان دادهاند چربیهای اشباع مانند انواعی که در چربیهای حیوانی، کره، لبنیات پُرچرب، روغن پالم و روغن نارگیل وجود دارند اگر زیاد مصرف شوند میتوانند سیگنالدهی دوپامین را در مغز مختل کنند
7. به موسیقی گوش دهید
گوش دادن به موسیقی میتواند راه مفرحی برای افزایش دوپامین در مغز باشد. مطالعات متعددی دریافتهاند گوش دادن به موسیقی، فعالیت را در قسمت پاداش و لذت مغز افزایش میدهد که پُر از گیرندههای دوپامین هستند. گوش دادن به موسیقی به بیماران پارکینسون کمک میکند مهارتهای حرکتی خود را بهبود بدهند.
8. مدیتیشن کنید
مدیتیشن، تکنیکی برای پاکسازی ذهن، تمرکز و جریان افکار بدون قضاوت یا غرق شدن در آنهاست. مدیتیشن را میتوانید نشسته و یا حتی در حال راه رفتن نیز انجام دهید. مطالعهای جدید نشان داده این فواید مدیتیشن ناشی از افزایش دوپامین در مغز هستند.
9. به اندازه کافی آفتاب بگیرید
بیماری اختلال خلقی فصلی وضعیتی است که طی ماههای فصل زمستان زمانی که افراد به اندازه کافی در معرض نور خورشید قرار نمیگیرند، احساس اندوه و افسردگی میکنند. همه میدانیم که دور ماندن از نور آفتاب منجر به کاهش فرارسانهای عصبی ِ تقویتکنندهی خلق و خو میشود که شامل دوپامین نیز هست. مطالعهای دریافته آنهایی که بیشتر در معرض نور آفتاباند، بالاترین میزان گیرندههای دوپامین را در بخش پاداش و حرکت مغز خود دارند.
هر چند قرار گرفتن در معرض نور خورشید میتواند دوپامین را افزایش بدهد و خلق و خو را بهتر کند، اما جدی گرفتن توصیههای بهداشتی و ایمنی نیز مهم است چون نور زیاد خورشید مضر بوده و به پوستتان آسیب میرساند.
10. مکمل مصرف کنید
بدن شما به ویتامینها و مواد معدنی برای تولید دوپامین نیاز دارد که شامل آهن، نیاسین، اسید فولیک و ویتامین B6 میشود. اگر بدن شما کمبودی در یکی از این مواد مغذی داشته باشد ممکن است نتوانید دوپامین کافی برای نیازهای بدنتان را تولید کنید. آزمایش خونتان میتواند نشان دهد در این مواد مغذی کمبودی دارید یا نه. اگر کمبود داشتید میتوانید با مصرف مکمل، آن را برطرف کنید. مکملهایی که میتوانید مصرف کنید شامل منیزیم، ویتامین D، کورکومین، عصاره ارگانو و چای سبز میشود.
تست روانشناسی اضطراب و راهکارهایی برای اضطراب
بسیاری از شما در دورههایی از زندگی، هنگام روبهرو شدن با مشکلات دچار دلشوره و اضطراب میشوید یا در مواجهه با موقعیتهای تهدیدآمیز یا تنشزا احساس دلشوره، اضطراب و تنش میکنید.اینگونه احساسات در برابر فشارهای روانی، طبیعی است اما گاهی این حالات به صورت غیرطبیعی بروز میکند که اصطلاحاً به آن «ناهنجاری» میگویند.

اضطراب فقط هنگامی ناهنجار و غیرطبیعی است که در برابر موقعیتهایی روی دهد که اکثر مردم، آنها را به راحتی حل و فصل میکنند. بعضیها در چنین شرایطی، چنان واکنشهای شدیدی نشان میدهند که حتی دچار اختلالات اضطرابی میشوند.
نشانههای بیماری دلشوره!
زمانی دلشوره حالت اختلال و بیماری به خود میگیرد که این 4 نشانه در فرد ظهور کنند:
1- نشانههای جسمانی و فیزیولوژی: تپش قلب، تعرق شدید، عضلات سفت شده و...
2-نشانههای فکری و ذهنی: فرد فکر میکند، بیمار است یا دچار سکته شده و به زودی میمیرد!
3- نشانههای رفتاری و عملی: فرد در موقعیتهای خاص خشکش زده و از جایش تکان نمیخورد و نمیتواند عکسالعمل نشان دهد و در نتیجه دچار رفتارهای وسواسی میشود.
4- نشانههای هیجانی: فرد گرفتار ترس و وحشت شدید میشود.
سردرد و تپش قلب نشانه چیست؟
از دیگر حالاتی که نشاندهنده غیرطبیعی بودن دلشوره و اضطراب است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
نداشتن احساس آرامش، مختل شدن خواب، احساس خستگی مفرط، سردرد، گیجی و تپش قلب، هجوم افکار نگرانکننده به ذهن، نداشتن تمرکز یا تصمیمگیری، تشنج اعصاب با کوچکترین گرفتاریها، ترس و وحشت بیدلیل، احساس دائمی تحت فشار بودن، دلشوره بیدلیل و ...
دچار شدن به هر کدام از این حالتها در دراز مدت میتواند، روح، روان و جسم فرد را درگیر کرده و باعث ایجاد بیماریهای روانی شدید، مختل شدن زندگی فردی و اجتماعی و عملکرد فرد در محیط کار، تحصیل یا خانواده شده و همینطور باعث تشدید بیماریهای جسمی از قبیل فشار خون، بیماریهای قلبی و عروقی، سرطان، سکته و بیماریهای گوارشی و زخم معده و... شود.
بنابراین قبل از این که خیلی دیر شود، حتماً باید به متخصصان، روانشناسان و روانپزشکان مراجعه کرده و تحت درمان قرار گرفته شود.
به احساستان اعتماد کنید
لطفاً هر عبارت را به دقت بخوانید و نزدیکترین احساسی را که مدتی است نسبت به آن داشتهاید، علامت بزنید.
لازم نیست وقت زیادی برای پاسخ به عبارات صرف کنید بلکه با یک واکنش فوری به خاطر بیاورید و دور عددی که بیانگر بهترین توصیف از این احساس شماست، دایره بکشید.
یک واکنش فوری، معمولاً خیلی بهتر از یک واکنش طولانی و رسیدن به جواب است.
هیچگاه -گاهی اوقات- بیشتر اوقات- همیشه
1-من احساس تنش و کلافه بودن میکنم.
2-میترسم که اتفاق ترسناکی رخ دهد.
3- افکار ترسناکی به ذهن من میآید.
4- نمیتوانم راحت بنشینم و احساس راحتی داشته باشم.
5- احساس میکنم فردی ناتوان و خستهام.
6- احساس ترس، دلهره و دلشوره دارم.
7- هنگام حرکت و جابهجایی احساس بیقراری میکنم.
8- به طور ناگهانی دچار احساس سراسیمگی میشوم.
9-نگرانم که اشتباه کنم.
10- به نظر میرسد دیگران کارهایشان را راحتتر از من انجام میدهند.
11- شبها به سختی به خواب میروم.
12- نگرانم که دیگران در مورد من چه فکر میکنند.
13-نفس کشیدن برایم مشکل است.
14- در معدهام احساس ناراحتی میکنم.
15- احساس میکنم دستانم عرق میکنند.
16- خوابهای بد میبینم.
17- وحشت زده از خواب بیدار میشوم.
18- عصبی هستم.
19-احساسی شبیه گریه کردن دارم.
20-دلشوره دارم.
تفسیر تست روانشناسی اضطراب
به هر پاسخ هیچگاه صفر امتیاز، به پاسخهای گاهی اوقات یک امتیاز، به پاسخهای بیشتر اوقات 2 امتیاز و بالاخره به جوابهای همیشه 3 امتیاز بدهید.
*اگر امتیاز شما بین 06-04 باشد، نمره اضطراب شما بالاست. حتماً باید به فکر درمان باشید؛ درمان دارویی و در کنار آن رفتار درمانی.
*اگر نمره شما بین 04-02 باشد، حالتهای اضطرابی شما متوسط است، یعنی همیشگی نیست و بستگی به موقعیت دارد. شاید روش زندگیتان باعث ایجاد تنش زیاد در شما میشود، آن را ساده نگیرید و به فکر کاهش اضطراب خود باشید.
*اگر نمره شما زیر 02 باشد، بیانگر این است که شما اضطراب چندانی را در زندگی احساس نمیکنید و این یعنی این که شما آرامش نسبی در زندگی دارید یا به آن دست یافتهاید که بسیار عالی است.
چگونه به آرامش برسید؟
برای کاهش اضطراب روشهای مختلفی وجود دارد. بعضی از این روشها به وسیله خود شما پس از آموزش به وسیله درمانگر انجام میشود، مانند آرامسازی عضلانی، بیو فیدبک، مدیتیشن یا مراقبه.
یک سری روشهای رفتار درمانی وجود دارد که به وسیله روانشناسان انجام میشود. مانند: حساسیتزدایی منظم، بازسازی شناختی و البته دارو درمانی که توسط روانپزشکان انجام میشود. مسلماً انجام این روشها در کنار هم بسیار مفید خواهد بود اما روشهای سادهای که خود شما میتوانید برای خود انجام دهید این است که:
****از یکی از راههای کسب آرامش استفاده کنید.
****فکر تغییر شیوه زندگی خود باشید تا اضطرابتان کاهش پیدا کند.
**** استرس و اضطراب خود را مدیریت کنید.
****از تفکرات بیجا و بیش از حد دوری کنید.
**** سعی کنید، در اجتماع حضور بیشتری داشته باشید.
**** زیاد تنها نمانید، تنهایی را از خودتان دور کنید.
**** سخت نگیرید، کمی صبر و حفظ آرامش باعث خواهد شد راه حل مناسبی برای حل مشکلات بیابید.
روشهای کاهش اضطراب
چگونگی انجام روش آرامسازی عضلانی به منظور کاهش اضطراب
**** مکانی ساکت و بدون مزاحمت را انتخاب کنید.
****لباسهای راحت بپوشید که در شما احساس تنگی و سختی ایجاد نکنند.
****حالت نشسته و راحت به خود بگیرید یا روی مبل راحتی بنشینید.
****نفس عمیق بکشید، چند لحظه آن را نگه دارید و خیلی آرام و کامل بازدم کنید.
**** از انگشتان پا و پاها شروع کرده عضلات را منقبض کنید و بعد از چند لحظه عضلات را آزاد کنید و همین کار را برای بقیه اعضای بدن (ساقها، زانوها و... ) نیز ادامه دهید.
**** دوباره حالت لمیدن و شل کردن عضلات به خود بگیرید و تفاوت این آرامش را با عضلات منقبض قبلی احساس کنید.
**** دراز بکشید، مدتی بعد احساس آرامش و نیروی تازه کنید و به فعالیت روزانه برگردید.
منبع :مجله دلگرم
۱۰ نشانه وسواس نظافت و تمیزی را بشناسید
احتمالا ً جوابهای زیادی در مورد مرز بین وسواس و تمیزی وجود دارد اما اگر تمیزکردن شما باعث ایجاد مسئله و پیامدهای منفی در خودتان یا عزیزانتان شده است، ممکن است نزدیک به تمیزکردن وسواسی و یا مبتلا به آن باشید.
چه زمانی تمیزکردن ما بیش از حد میشود؟ چه زمانی به فرد منظم و مرتب با دیده تحسین نگاه نمیشود و به سمت وسواس میرود؟

وسواس نظافت میتواند برای شما یا عزیزانتان مشکلاتی را ایجاد کند. به عنوان مثال دوست شما خانهای مرتب و تمیز دارد. از زمان کودکی وقتی که محیط اطرافش تمیز و مرتب بود، احساس امنیت و آرامش میکرد. شما به خانه او می روید. همه چیز سر جای خودش هست. خانه او نقصی ندارد. آیا در این نقطه مشکلی وجود دارد؟ آیا او وسواس تمیزی دارد؟ نه. هر خانه تمیز و مرتبی نشان از وسواس ندارد. نگهداری از یک خانه بسیار خوب و مفید هم میباشد.
پس چه زمانی او وسواس تمیزی دارد؟
به زندگی روزمره او دقت کنیم. او بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب، غلتکی به دست میگیرد و کل کف اتاق میچرخاند تا موهای ریخته شده را جمع کند. سپس روی زانوی خود مینشیند و کف خانه را با دستمال تمیز میکند. سپس توالت را پاک میکند و هر دستگیره در خانه را جلا میدهد. برای مسواک زدن در وان حمام زانو میزند تا سینک دستشویی را خیس نکند و مجبور نباشد سینک را خشک کند. او روزهای تعطیل بیشتر به جان خانه میافتد و حتی بیشتر از بقیه روزها خانه را تمیز میکند.
او با وجود کار کردن بیرون از خانه تا زمانی که خانه را مرتب و تمیز نکند آرامش پیدا نمیکند. هر روز این اتفاقات تکرار میشود. او از شریک زندگی خود هم انتظارات مشابهی دارد. به او میگوید چرا بعد از هربار شستشو سینک را خشک نمیکند؟ شریک زندگی او هم ناراضی است و احساس کنترل شدن میکند.
نشانههای وسواس شستشو و نظافت
زمانی که میل به تمیزی آنقدر زیاد میشود که اگر فرد آن کار را انجام ندهد احساس اضطراب و ناراحتی میکند احتمال دارد که پای وسواس در میان باشد. به طور کلی چنین علائمی برای شما زنگ خطر است که ممکن است نشانه داشتن اختلال وسواس باشد:
۱. شستن زیادی از حد دست
۲. تمیز کردن بیش از حد
۳. رفتار چککردن مداوم چیزها: گاز و... .
۴. انجام کارها بر اساس الگوی مشخص عددی به طرز افراطی: بالا رفتن از پله یا شمردن کاشیها و... .
۵. کمالگرایی در سازماندهی لوازم: بیش از حد منظم بودن، تقارن چیزها، قفسهبندی تمام چیزها و... .
۶. نگرانی بیش از حد: به عنوان مثال چند بار تماس گرفتن با مادرتان تا بدانید حال او خوب است.
۷. افکار جنسی ناخواسته: خیلی از این افکار میتواند موجب شرم افراد شود اما به طور ناخواسته به ذهن این افراد میرسد.
۸. وسواس در روابط با خانواده و اطرافیان
۹. سوال میکنند تا به اطمینان برسند: به عنوان مثال مدام میپرسند خانه من تمیز است؟
۱۰. از ظاهر خود متنفر هستند: نگران وزن و لاغری خود بودن ربطی به این مورد ندارد، اما به عنوان مثال فرد تمام روز درگیر این است که یک قسمت از بدنش و صورتش تمیز باشد.
دانستنیهایی درباره اختلال استرس حاد
فرد مبتلا به اختلال استرس حاد بلافاصله پس از یک رویداد آسیبزا پریشانی روانی را تجربه می کند. برخلاف اختلال استرس پس از سانحه، اختلال استرس حاد شرایطی موقتی است و علائم معمولا برای حداقل 3 تا 30 روز پس از رویداد آسیبزا باقی می مانند.اختلال استرس حاد (ASD) شرایطی مربوط به سلامت روانی است که می تواند بلافاصله پس از یک رویداد آسیبزا رخ دهد. این شرایط می تواند موجب بروز علائم روانی مختلف شود و در صورت عدم تشخیص یا درمان می تواند به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) منجر شود.

ارتباط تنگاتنگی بین اختلال استرس حاد و اختلال استرس پس از سانحه وجود دارد. برخی افراد پس از اختلال استرس حاد به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا می شوند.
هر فردی به روشی متفاوت نسبت به رویدادهای آسیبزا واکنش نشان می دهد، اما آگاهی از آثار جسمانی و روانی که پس از آن رخ می دهد، اهمیت دارد. در ادامه با اختلال استرس حاد بیشتر آشنا می شویم.
اختلال استرس حاد چیست؟
اختلال استرس حاد یک تشخیص روانشناسی نسبتا جدید است. انجمن روانپزشکی آمریکا برای نخستین بار آن را در ویرایش چهارم کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی در سال ۱۹۹۴ معرفی کرد.
اگرچه اختلال استرس حاد علائم مشابه بسیاری با اختلال استرس پس از سانحه دارد، اما شرایطی مجزا است.
فرد مبتلا به اختلال استرس حاد بلافاصله پس از یک رویداد آسیبزا پریشانی روانی را تجربه می کند. برخلاف اختلال استرس پس از سانحه، اختلال استرس حاد شرایطی موقتی است و علائم معمولا برای حداقل ۳ تا ۳۰ روز پس از رویداد آسیبزا باقی می مانند.
اگر فردی برای مدت زمان طولانیتر از یک ماه علائم را تجربه کند، پزشک معمولا این شرایط را به عنوان اختلال استرس پس از سانحه ارزیابی می کند.
علائم
افراد مبتلا به اختلال استرس حاد علائمی مشابه با افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه و اختلالات استرسی دیگر را تجربه می کنند.
علائم اختلال استرس حاد به پنج دسته گسترده تقسیم می شوند:
علائم تجربه مجدد. این علائم به ناتوانی یک فرد در متوقف کردن یادآوری یک رویداد آسیبزا طی فلش بک ها، خاطرات یا رویاها اشاره دارند.
خلق و خوی منفی. فرد ممکن است افکار منفی، غم، بی حوصلگی و خلق پایین را تجربه کند.
علائم گسستی. این علائم می توانند شامل حس واقعیت تغییریافته، عدم آگاهی از اطراف، و ناتوانی در یادآوری بخش هایی از رویداد آسیبزا باشند.
علائم پرهیزی. افراد دارای این علائم به طور هدفمند از افکار، احساسات، افراد، یا مکان هایی که با رویداد آسیبزا مرتبط هستند، پرهیز می کنند.
علائم برانگیختگی. این علائم می توانند شامل بی خوابی و دیگر اختلالات خواب، دشواری در تمرکز، تحریک پذیری یا پرخاشگری باشند که می توانند کلامی یا جسمانی باشند. فرد ممکن است با احساس تنش مواجه باشد، گارد بگیرد و به راحتی وحشت زده شود.
افراد مبتلا به اختلال استرس حاد ممکن است اختلالات سلامت روانی اضافه، مانند اضطراب و افسردگی را نیز تجربه کنند.
از علائم اضطراب می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- احساس بروز رویدادی ناخوشایند
- نگرانی بیش از حد
- دشواری در تمرکز
- خستگی
- بی قراری
- هجوم افکار
از علائم افسردگی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- احساس مداوم ناامیدی، غم یا بی حسی
- خستگی
- گریه غیر منتظره
- از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که زمانی لذت بخش بودند
- تغییرات در اشتها یا وزن بدن
- افکار خودکشی یا خود آزاری
دلایل
افراد می توانند پس از یک یا چند رویداد آسیبزا به اختلال استرس حاد مبتلا شوند. یک رویداد آسیبزا می تواند موجب آسیب روانی، احساسی، یا جسمانی چشمگیر شود.
از جمله رویدادها آسیبزا می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- مرگ یکی از عزیزان
- خطر مرگ یا آسیب دیدگی جدی
- بلایای طبیعی
- تصادفات وسایل نقلیه موتوری
- تجاوز یا سوءاستفاده جنسی
- تشخیص شرایطی مرگبار
- جان به در بردن از یک آسیب دیدگی مغزی
عوامل خطرآفرین
هر فردی می تواند در هر نقطه از زندگی خود به اختلال استرس حاد مبتلا شود. با این وجود، برخی افراد ممکن است در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به این شرایط قرار داشته باشند.
از جمله عواملی که می توانند خطر ابتلا به اختلال استرس حاد را افزایش دهند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- تجربه، مشاهده، یا آگاهی از یک رویداد آسیبزا
- سابقه ابتلا به اختلالات سلامت روانی دیگر
- سابقه واکنش های گسستی به رویدادهای آسیبزای گذشته
- کمتر از ۴۰ سال سن داشتن
- زن بودن
تشخیص
پزشک یا متخصص سلامت روان می تواند اختلال استرس حاد را تشخیص دهد. آنها پرسش هایی را درباره رویداد آسیبزا و علائم فرد مطرح می کنند.
پزشک معمولا در صورت ابتلا به نه یا تعداد بیشتری از علائم اختلال استرس حاد طی یک ماه پس از رویداد آسیبزا، این شرایط را تشخیص خواهد داد. علائمی که پس از این بازه زمانی ظاهر می شوند یا بیش از یک ماه ادامه می یابند ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه اشاره داشته باشند.
پیش از تشخیص اختلال استرس حاد، پزشک دلایل احتمالی دیگر بروز علائم را نیز بررسی می کند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- اختلالات روانپزشکی دیگر
- مصرف مواد مخدر
- شرایط پزشکی زمینه ای
درمان
پزشک برای ارائه برنامه درمانی همکاری نزدیکی با فرد خواهد داشت تا روند درمان پاسخگوی نیازهای وی باشد. درمان اختلال استرس حاد بر کاهش علائم، بهبود مکانیزم های مقابله، و پیشگیری از اختلال استرس پس از سانحه متمرکز است.
گزینه های درمان برای اختلال استرس حاد ممکن است شامل موارد زیر باشند:
رفتار درمانی شناختی. پزشکان معمولا رفتار درمانی شناختی را به عنوان نخستین روش درمان برای افراد مبتلا به اختلال استرس حاد توصیه می کنند. رفتار درمانی شناختی شامل همکاری با یک متخصص سلامت روان آموزش دیده با هدف ایجاد راهبردهای مقابله موثر می شود.
ذهنآگاهی. مداخلات مبتنی بر ذهنآگاهی تکنیک هایی را برای مدیریت استرس و اضطراب آموزش می دهند که از آن جمله می توان به مدیتیشن و تمرینات تنفسی اشاره کرد.
داروها. پزشک ممکن است داروهای ضد افسردگی یا ضد تشنج را برای کمک به کاهش علائم فرد تجویز کند.
پیشگیری
همواره امکان پرهیز از تجربه رویدادهای آسیبزا وجود ندارد. با این وجود، روش هایی برای کاهش خطر ابتلا به اختلال استرس حاد پس از آنها وجود دارد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- مشورت با یک پزشک یا متخصص سلامت روان پس از یک رویداد آسیبزا
- دریافت کمک از خانواده و دوستان
- درمان دیگر اختلالات سلامت روان
- همکاری با یک مربی رفتاری برای ایجاد مکانیزم های مقابله موثر
- انجام تمرینات آماده سازی اگر شغل فردی شامل خطر بالای مواجهه با رویدادهای آسیبزا است
منبع: عصرایران
چگونه با افسردگی فصلی مقابله کنیم؟
اختلال خلقی فصلی یا SAD، نوعی افسردگی است که با تغییرات فصلی خود را نشان میدهد و اوج علائم آن معمولاً در پاییز و زمستان دیده میشود،هنگامی که روزها کوتاهتر و سردتر میشوند. طبق اعلام موسسه ملی بهداشت روان ایالات متحده، مهمترین فاکتورها برای ابتلا به این اختلال عبارتند از سن، جنسیت، فاصله از خط استوا و سابقه خانوادگی ابتلا به افسردگی و مطالعات نشان دادهاند که زنان بزرگسال، بیشتر از مردان به این عارضه مبتلا میشوند.

مبتلایان به SAD میتوانند طیف وسیعی از علائم را تجربه کنند، اما برخی از رایجترین آنها شامل احساس خستگی، خلق و خوی پایین، خواب بیش از حد، بروز مشکلات در روابط بین فردی و میل شدید برای خوردن شیرینیها و کربوهیدراتها است که میتواند منجر به افزایش وزن بیش از حد شود.
راز خلاص شدن از افسردگی فصلی شاید در بشقاب غذای شما باشد
SAD میتواند بهطور جدی بر بهرهوری فرد و شیوه زندگی روزمره تأثیر بگذارد. اگر این علائم برای بیش از دو سال ادامه داشته باشند، فرد باید حتماً درمانهایی را از طریق روانشناسان دریافت کند.
با این حال به گفته روانشناسان، در صورت بروز علائم این نوع افسردگی، راهکارهایی برای کنترل آنها وجود دارد.
از آنجا که کاهش ساعات روز در پاییز و زمستان، یکی از دلایل اصلی ابتلا به افسردگی فصلی است، روانشناسان توصیه میکنند که در ساعات روز، بیشتر در معرض نور خورشید قرار بگیرید. کاهش نور خورشید در ماههای سرد سال، میتواند منجر به از بین رفتن تنظیمات ساعت بیولوژیکی بدن شود و سطوح سروتونین (انتقال دهنده شیمیایی مغز که خلق و خوی شما را تنظیم میکند) و ملاتونین (هورمونی که خواب و خلق و خو را تنظیم میکند) را کاهش دهد.
در ضمن، کاهش قرارگیری در معرض نور خورشید، سطح ویتامین D در بدن را کاهش میدهد. کاهش این ویتامین در بدن، خود عامل مهم ابتلا به افسردگی است و باعث بروز سردردهای مزمن در فصول سرد سال میشود.
به غیر از دریافت نور خورشید، نوردرمانی نیز که شامل قرار گرفتن در معرض نور از طریق جعبههای مخصوص یا لامپ است، از سوی روانشناسان توصیه میشود. این دستگاهها اثراتی مشابه نور طبیعی خورشید دارند و باعث میشوند مواد شیمیایی در مغز به تنظیم خلق و خوی کمک کنند. با این حال کار با این دستگاهها، با پزشک خود مشورت کنید.
از گذشتههای دور از بابونه به عنوان یک داروی قدیمی برای درمان بسیاری از اختلالات از جمله ترس و بیخوابی استفاده شده است
در عین حال، راز خلاص شدن از افسردگی فصلی شاید در بشقاب غذای شما باشد. از آنجا که افسردگی فصلی همراه با میل شدید به مصرف غذاهای چاق کننده و مضر بهخصوص شیرینیها است، سعی کنید بشقاب غذای خود را با گزینههای سالمی مانند ماهی سالمون، سبزیجات تیره رنگ و برگ دار و غلات کامل پر کنید.
سعی کنید در روز حتماً از گزینههای غذایی مانند سیب، کدو حلوایی، شکلات تلخ، بادمجان، موز و ادویههایی مانند زردچوبه و دارچین استفاده کنید. چای بابونه بنوشید. از گذشتههای دور از بابونه بهعنوان یک داروی قدیمی برای درمان بسیاری از اختلالات از جمله ترس و بی خوابی استفاده شده است. به گفته محققان آمریکایی، استفاده از محصولات بابونه به هر شکل، منجر به کاهش علائم در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب میشود.
فراموش نکنید که ورزش منظم در ماههای پاییز و زمستان به تعادل ریتم شبانهروزی بدن کمک میکند. حتی ورزش به مدت یک ساعت و با شدت کم در طول روز میتواند با افسردگی فصلی مقابله کند.
بنابر گزارش دویچهوله، انجمن روانشناسی آمریکا به مبتلایان به افسردگی فصلی توصیه میکند که با دوستان و خانواده خود در تماس باشند، با آنها همراه شوند و با افراد مورد اعتماد درباره تجربههای ناخوشایندشان صحبت کنند. علاوه بر این، ثابت شده که درمانهای شناختی رفتاری در درمان این اختلال مؤثر است.
سریعترین راهها برای کاهش هورمون استرس
روشهای سادهای که موجب کاهش و تعدیل سطح این هورمون میشود در این مطلب مرور کنید.کورتیزول هورمون اصلی استرس بدن است. وقتی فرد دچار استرس میشود، غدد فوق کلیوی هورمون استروئیدی کورتیزول را آزاد میکند که در بسیاری از عملکردهای بدن از جمله کنترل میزان قند خون نقش دارد.

سطح کورتیزول در خون معمولاً در صبح بیشتر است و به تدریج در طول روز کاهش مییابد. کورتیزول همچنین در تنظیم چرخه خواب بدن، مدیریت نحوه استفاده بدن از کربوهیدرات ها، چربیها و پروتئین ها، کاهش التهاب، کنترل فشار خون، نقش دارد.
سطح بالای کورتیزول میتواند باعث بروز بیماریها و علائم مختلف از جمله فشار خون بالا، دیابت نوع دو، خستگی، اختلال در عملکرد مغز و عفونت شود.
مقدار بسیار کم و بیمارگونه کورتیزول هم میتواند باعث بیماری آدیسون شود که علائمی شامل خستگی، سرگیجه، ضعف عضلانی، کاهش وزن تدریجی، تغییر در خلق و خوی و فشار خون پایین را در پی دارد.
راههای طبیعی برای کاهش هورمون کورتیزول
اگر ارتباط بین مغز و غده آدرنال به درستی کار کند، بدن در صورت لزوم باید بتواند تولید کورتیزول را افزایش یا کاهش دهد.
با این حال، سطح کورتیزول ممکن است حتی پس از حل یک وضعیت استرس زا بالا باقی بماند و این موضوع میتواند تأثیر منفی بر سلامتی فرد داشته باشد اما روشهائی برای کاهش و تعدیل سطح کورتیزول وجود دارد تا بدن به طور مناسب استرس را مدیریت کند.
کاهش استرس
افرادی که سعی در کاهش سطح کورتیزول دارند در صورت امکان با دور نگه داشتن خود از موقعیتهای استرس زا و یا یادگیری چگونگی مقابله بهتر با استرس، این کار را انجام دهند.
در مواردی که این مسئله بسیار دشوار است، برخی از داروها میتوانند در بهبود تحمل استرس و کاهش سطح کورتیزول نقش داشته باشند.
داشتن یک رژیم غذایی مناسب
فردی که سعی در کاهش سطح کورتیزول دارد، باید یک رژیم غذایی سالم و متعادل داشته باشد و به میزان قند مواد غذائی مصرفی خود توجه کند.
برخی از موادغذایی که میتواند به پایداری سطح کورتیزول کمک کند شامل شکلات تلخ، موز و گلابی، چای سیاه یا سبز، پروبیوتیکها مانند ماست و مقدار کافی آب هستند.
خواب مناسب
میزان خواب فرد میتواند بر میزان کورتیزول آنها تأثیر بگذارد. خواب شبانه بد یا کمبود خواب به مدت طولانی میتواند منجر به افزایش سطح کورتیزول در جریان خون شود.
تمرین آرامش
افرادی که استرس را تجربه میکنند میتوانند با تمرین آرامش، آن را مدیریت کنند. حتی تمرینهای ساده تنفس میتواند به فرد کمک کند تا با استرس به طور مؤثر مقابله کند.
تحقیقات نشان داده است که تمرینات آرامش بخش و گوش دادن به موسیقی آرامش بخش هم میتواند سطح کورتیزول را کاهش دهد.
خنده و تفریح
تفریح میتواند سطح کورتیزول یک فرد را کاهش دهد؛ صرف ۲۰ دقیقه زمان برای تفریح در طبیعت، میزان کورتیزول را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد؛ مطالعات نشان داد که سطح کورتیزول در پاسخ به خنده هم کاهش مییابد.
داشتن نگرش مثبت و حس خوشبختی هم به پایین آمدن سطح کورتیزول منجر میشود و مزایای دیگری مانند فشار خون پایین و سیستم ایمنی قویتر را به دنبال دارد.
ورزش کردن
ورزش میتواند به کاهش کورتیزول کمک کند، اما ورزش شدید میتواند باعث افزایش سطح آن شود.
خودداری از مصرف کافئین در شب
افرادی که سعی در کاهش سطح کورتیزول دارند، باید از مصرف غذاها و نوشیدنیهای حاوی کافئین در عصر خودداری کنند؛ کافئین میتواند در خواب شبانه اختلال ایجاد کند و خواب خوب سطح کورتیزول را پایین نگه میدارد.
افراد باید قبل از رفتن به رختخواب، موبایل خود را خاموش کنند و فقط استراحت کنند؛ محدود کردن میزان مصرف مایعات قبل از خواب هم میتواند احتمال خواب آشفته را به حداقل برساند.
داشتن روابط خوب
روابط پایدار و دوستانه با دوستان و خانواده میتواند به شخص در شرایط استرس زا کمک کنند.
منبع: باشگاه خبرنگاران
موسیقی فعالیت انسان را کوک میکند
پژوهشگران آمریکایی در بررسی جدیدی توانستند رابطه میان سبک موسیقی و کیفیت کار را نشان دهند.گوش دادن به موسیقی میتواند به شادی و برانگیختن احساسات انسان منجر شود اما همیشه این سوال مطرح بوده که آیا موسیقی میتواند بر خلاقیت نیز مؤثر باشد.

پاسخ پژوهشگران "دانشگاه ویرجینیا کامنولث"(VCU) آمریکا به این سوال، مثبت است. آنها در پژوهش جدید خود، ارتباط میان موسیقی و کیفیت عملکرد در محل کار را مورد بررسی قرار دادند.
آنها در پژوهش خود، واکنشهای سریع فیزیولوژیکی و عاطفی حاصل از موسیقی و تأثیر آنها بر عملکرد را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند عناصری مانند حجم صدا، شعر، میزان آشنایی و اولویت در انتخاب موسیقی میتوانند بر کیفیت کار اثر بگذارند.
"کاتلین کیلر"(Kathleen Keeler)، دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه ویرجینیا کامنولث گفت: با این که فناوری، گوش دادن به موسیقی در محل کار را سهولت بخشیده اما موسیقی، ریشههای عمیقتری در کار و صنعت دارد. کارگران کارخانهها و معادن، کشاورزان و قایقرانان همیشه هنگام کار، به خواندن میپرداختهاند.
برخی از پژوهشهایی که پیشتر در مورد تأثیر موسیقی صورت گرفتهاند نشان میدهند که موسیقی نه تنها به خلاقیت کارمندان کمک میکند بلکه بر شادی آنها نیز مؤثر است. پژوهش کنونی دانشگاه ویرجینیا کامنولث نیز این نتیجه را تأیید میکند.
"جوز کورتینا"(Jose Cortina)، استاد دانشگاه ویرجینیا کامنولث گفت: این پژوهش نشان میدهد که موسیقی، به عملکرد کارمندان آسیبی نمیرساند و حتی به هوشیاری آنها نیز کمک میکند.
کیلر و کورتینا، رابطه میان نوع موسیقی و نوع کار را نیز مورد بررسی قرار دادند و دریافتند موسیقیهای سادهتر میتوانند به کارمندان کمک کنند تا کارهای پیچیده و خلاقانهای مانند برنامهریزی، استدلال و حل مشکل را بهتر انجام دهند زیرا این نوع موسیقی میتواند بر انعطافپذیری شناختی و حافظه کاری، مؤثر باشد. در مقابل، موسیقیهایی که تنوع بالا و ضرب تندی دارند، برای انجام دادن کارهای سادهتری مناسب هستند که تمرکز آنها بر کمیت و سرعت است.
کیلر افزود: گوش دادن به موسیقی، هم برای انجام دادن کارهای ساده و هم برای انجام دادن کارهای پیچیده، سودمند هستند زیرا حتی تمرکز بر یک کار ساده هم اغلب دشوار و خستهکننده است.
کورتینا ادامه داد: موسیقی میتواند بر اساس سبک آن و همچنین نوع کار، مفید، مضر و یا بیاهمیت باشد. ویژگیهای متفاوت موسیقی میتوانند بر اثرات متفاوتی بر انگیختگی احساسی یا فیزیولوژیکی داشته باشند و توجه را تحت تأثیر قرار دهند.
وضعیت روانی مبتلایان به سندرم روده تحریکپذیر
نتایج یک پژوهش نشان میدهد که افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر از لحاظ برخی از مولفههای روانی دارای اختلال بوده و توصیه میشود در مداخلات درمانی، این مولفهها توسط متخصصان مورد رسیدگی قرار گیرد. سندرم روده تحریکپذیر، یک اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که با درد شکم یا ناراحتی مرتبط با اختلال در اجابت مزاج که به سه دسته یبوست، اسهال، ترکیب اسهال- یبوست تقسیم میشود. پژوهشگران در پژوهشی با عنوان "مقایسه ابعاد آسیبشناسی روانی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر با افراد غیرمبتلا در کلینیکهای تخصصی گوارش شهر تهران" به بررسی این بیماران پرداختند.

در پژوهشی که اکبر عقیقی، دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه ارومیه، علی عیسیزادگان، استاد روانشناسی دانشگاه ارومیه و اسماعیل سلیمانی، استادیار روانشناسی دانشگاه ارومیه انجام دادهاند آمده است:« علائم غیرگوارشی سندرم روده تحریکپذیر عبارتند از : بیحالی، کمردرد، سردرد، علائم تکرر ادراری، تکرر ادرار شبانه، تکرر و فوریت ادرار، تخلیه ناقص مثانه و قاعدگی دردناک زنان. میزان شیوع سندرم روده تحریکپذیر در زنان بیشتر از مردان است و زنان ۸۰ درصد از جمعیت مبتلایان را تشکیل میدهند. تاکنون علت این تفاوت در شیوع این بیماری در میان زنان و مردان را تفاوتهای فیزیولوژیکی در هورمون جنسی، تفاوت در پاسخ به استرس و پاسخهی ایمنی بیان شده است.»
در این مقاله آمده است:« علت اصلی سندرم روده تحریکپذیر به خوبی مشخص نیست، ولی فرض بر این است که عواملی همچون فعالیت حسی – حرکتی غیرطبیعی روده، اختلال در کارکرد اعصاب مرکزی، استرس و تنشها و سواستفاده جنسی و جسمی در دوران کودکی، عوامل ژنتیکی، ایمنی زیستی، التهابی نیز علاوه بر افزایش حساسیت احشایی میتواند کاملا نقش مهمی را در فعلوانفعالات پیچیده بین روده و مغز ایفا کند.»
روش مطالعه پژوهش حاضر با توجه به موضوع آن، علی- مقایسهای بوده و جامعه آماری مطالعه حاضر شامل کلیه بیمارانی بودند که از مناطق مختلف شهر تهران برای درمان به مراکز خصوصی (غیردولتی) شامل بخش گوارش بیمارستان تخصصی و فوقتخصصی خاتمالانبیا، بخش گوارش بیمارستان ابنسینا، کلینیک فوق تخصصی گوارش و کبد بهبود و کلینیک تخصصی داخلی مسعود مراجعه کرده بودند. این افراد در بازه زمانی اردیبهشت و خردادماه ۱۳۹۶ مراجعه کرده بودند و براساس نظر متخصصان گوارش، تشخیص سندرم روده تحریکپذیر داده شده بود.
محققان در این مقاله میگویند:« نمونه آماری شامل ۳۰ بیمار مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر بودند که به صورت روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. گروه مقایسه نیز با روش با روش همتاسازی از لحاظ سن، جنس، سطح تحصیلات، درآمد و وضعیت تاهل با گروه مبتلایان به تعداد 30 نفر انتخاب شدند که اکثرا از همراهان بیماران بودند. ضمنا در روشهای تحقیق علی مقایسهای حداقل نمونه لازم برای هر زیرگروه ۱۵ نفر است اما در پژوهش حاضر به دلیل احتمال افت آزمودنی و افزایش تعمیم نتیجه برای هر گروه ۳۰ نفر گزینش شد.»
در این پژوهش آمده است:« این مطالعه با هدف بررسی آسیبشناسی روانی افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر و افراد غیرمبتلا انجام شد و نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره به دست آمده از تحلیل دادههای پژوهش، وجود تفاوت معنیدار بین گروههای پژوهش از لحاظ خرده متغیرهای آسیبشناسی روانی بود. به طوری که میانگین افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر در مولفههای شکایت جسمانی، وسواس، افسردگی، خصومت، حساسیت میانفردی و اضطراب به طور معنیداری بیشتر از افراد سالم است.»
عقیقی و همکارانش دراین پژوهش میگویند:« نکته مهم دیگر در تبیین تفاوت معنیدار شکایات جسمانی در افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر و غیر مبتلا، توجه به شدت علائم و ابعاد گسترده آن است. به نظر میرسد با توجه به این که بیماری مذکور اندامهای زیادی از بدن را تحت تاثیر قرار میدهد و مشکلات روزمرهای را برای فرد مبتلا ایجاد میکند توجه بیمار را از مسائل دیگر گرفته و به نوعی فرد مجبور میشود دردهای جسمانی خود را ابراز کند.»
به گفته محققان، بیماری سندرم روده تحریکپذیر بر تعاملات اجتماعی، سبک زندگی، روابط جنسی، تفریح و مسافرت، تغذیه و خواب و بهزیستی عاطفی بیماران تاثیر منفی میگذارد. همچنین ناتوانی ناشی از بیماری، بار مالی و کاری زیادی را بر فرد وارد میکند که سبب میشود بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر کیفیت زندگی پایینتری نسبت به افراد عادی و سایر بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن مانند دیابت، سردرد های مزمن و سایر اختلالات گوارشی داشته باشند.
این پژوهش در شماره چهارم دوره هفدهم مجله دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه منتشر شده است.
حرف زدن با غریبه ها چه مزایایی دارد؟!
این طور که پیداست اثرات مثبت این ارتباط به فردی که با او وارد مکالمه می شویم هم سرایت می کند. آزمایش دیگری در یک اتاق انتظار ترتیب دادیم و متوجه شدیم نه تنها افرادی که به برقراری ارتباط ترغیب شان کرده بودیم، بلکه طرف مقابل آن ها هم تجربه خوشایند تری داشتند. بیشتر مردم بخشی از روز خود را در کنار غریبهها میگذرانند، چه در رفتوآمدهای روزانه، چه موقع خرید از سوپرمارکت و چه زمانی که در پارک یا کافه نشستهاند.

با این حال عده زیادی از ما در انزوایی خودخواسته باقی میمانیم، چون معتقدیم تلاش برای برقراری ارتباط با آدمهای غریبه هر دو طرف را معذب میکند.
باورهایی از این دست، اما ممکن است درست نباشند، تحقیقات ما نشان میدهند انسانها بیشتر اوقات اثرات مثبت ارتباط با دیگران روی سلامتی دو طرف رابطه را دست کم میگیرند. برای مثال، حرف زدن با یک غریبه در مسیر کار ممکن است بیشتر از آنچه فکر میکنید شما را شاد کند.
در شیکاگو از گروهی از مسافران اتوبوس و قطار شهری پرسیدیم در مسیر صبحگاهی خود ترجیح میدهند با یک نفر دیگر حرف بزنند یا تنها بنشینند و کاری که معمولا انجام میدهند را بکنند. بیشتر آنها معتقد بودند صحبت کردن با یک فرد دیگر سفرشان را ناخوشایندتر خواهد کرد.
با این حال، وقتی آزمایش را به شکل عملی انجام دادیم متوجه شدیم افرادی که در طول مسیر مشغول حرف زدن بودند، سفر خوشایندتری داشتند.
شرکت کنندگان در این آزمایش تخمین زدند که نزدیک به ۴۰ درصد همسفرهایشان در قطار تمایل دارند با آنها وارد مکالمه شوند. علاوه بر این همه افرادی که تلاش کردند با مسافر کناری خود حرف بزنند، متوجه شدند آنها هم دوست دارند وارد این گفتوگو شوند.
این تصور که دیگران علاقهای به حرف زدن با ما ندارند یا از ما خوششان نمیآید، ما را از برقراری ارتباط با دیگران باز میدارد.
این آزمایش نشان میدهد انسانها همیشه میزان دوست داشته شدن خود توسط یک فرد غریبه بعد از مکالمه اول را دست کم میگیرند.
زندگی درونی غریبهها
آزمایشهای جداگانه در اتوبوس و تاکسی نتایجی مشابه به همراه داشت؛ این که افراد به طرز شگفتآوری از ارتباط با غریبهها لذت میبردند.
این طور که پیداست اثرات مثبت این ارتباط به فردی که با او وارد مکالمه میشویم هم سرایت میکند. آزمایش دیگری در یک اتاق انتظار ترتیب دادیم و متوجه شدیم نه تنها افرادی که به برقراری ارتباط ترغیبشان کرده بودیم، بلکه طرف مقابل آنها هم تجربه خوشایندتری داشتند.
بیشک هیچ کس از توجه ناخواسته خوشش نمیآید. اما تلاش برای برقراری ارتباط با همنوع و گفتن یک سلام ساده احتمالا بیشتر از آنچه فکر میکنیم، مورد استقبال قرار میگیرد. تنها عده کمی حاضر به شروع مکالمه با یک آدم غریبه هستند، اما اگر نیتمان خوب باشد، به نظر میرسد بیشتر مردم تمایل به حرف زدن خواهند داشت.
یک دلیلش شاید این باشد که تجربه حرف زدن با غریبهها و شنیدن صدای آنها باعث میشود بفهمیم آنها هم یک زندگی درونی غنی از افکار، احساسات، عواطف و تجربیاتی شبیه به ما دارند.
به نظر نمیرسد این روابط کوتاه با آدمهای غریبه بتواند شوربختی را به خوشبختی تبدیل کند، اما میتوانند کاری کند که لحظات ناخوشایند ما - از جمله ساعات سخت و کسلکننده رفتوآمد روزانه دوستداشتنیتر شوند.
انسانها به شکل ذاتی موجوداتی اجتماعی هستند که ارتباط با دیگران باعث خوشحالی و تندرستی بیشتر آنها میشود. در مقابل احساس انزوا و تنهایی یک عامل اضطرابزاست که مثل چاقی و استعمال دخانیات برای سلامت زیانآور است.
داشتن پیوندهای مثبت اجتماعی به عنوان یکی از عوامل کلیدی در خوشبختی در نظر گرفته میشود، عاملی که تأثیرش حتی از میزان درآمد هم بیشتر است.
انتظاراتی که واقعی میشوند
شاید تصور کنید فقط افرادی که اهل معاشرت هستند از مزایای ارتباط با دیگران بهرمند میشوند.
آزمایشهای متعدد نشان داده هم افراد درونگرا و هم کسانی که اهل تعامل با دیگران هستند وقتی از آنها خواسته میشود رفتار برونگرایانه داشته باشند، احساس شادی بیشتری میکنند.
ما متوجه شدیم افراد جدای از این که خودشان را تا چه حد برونگرا میدانند، وقتی در مسیر رفت و آمد خود با غریبهها حرف میزنند، به طور معمول شادتر هستند.
هر چند به نظر نمیرسد شخصیت افرد تأثیر چندانی بر تجربه آنها از ارتباط با دیگران داشته باشد، ممکن است انتظاراتشان را تحتالشعاع قرار دهد و این مسأله در رابطه با افراد درونگرایی که تأثیرات مثبت تعامل را نادیده میگیرند، پررنگتر است. این طور که پیداست به شکل ذاتی شخصیت افراد بیشتر از تجربیات آنها در شکل دادن به انتظاراتشان نقش دارد.
انتظارات ما میتوانند به خودی خود شکل واقعیت بگیرد. اگر حرف زدن با کسی که نمیشناسید به نظرتان ناخوشایند بیاید، هرگز این کار را امتحان نخواهید کرد و در نتیجه هیچوقت متوجه نخواهید شد که شاید انتظارات اشتباهی داشتهاید؛ اتفاقی که میتواند به انزوا و جدایی ما از دیگران بینجامد.
این موضوع کمک میکند متوجه شویم چرا شهرها از افرادی به شدت اجتماعی پر شدهاند که با جدیت تلاش میکنند یکدیگر را نادیده بگیرند. غریبهها روی نیمکت پارکها در کنار هم مینشینند و به گوشیهای همراه خود خیره میشوند، شهروندانی که بدون لبخند زدن و سلام کردن به یکدیگر، در خیابانها رفت و آمد میکنند.
رفتارهای محبتآمیز گاه به گاه
این سوءتفاهمها فقط به تعامل در وسائل حمل و نقل عمومی محدود نمیشوند و در بسیاری از جنبههای دیگر زندگیمان هم به چشم میخورند و ما از اثرات مثبت تلاش برای برقراری ارتباط با دیگران غافل میشویم.
افرادی که نامه تشکر مینویسند، گاه به گاه رفتاری محبتآمیز از خودشان نشان میدهند یا همیشه از دیگران تعریف میکنند، میدانند طرف مقابل به اندازه خودشان خوشحال نخواهد شد.
دست کم گرفتن اثرات مثبت برقراری ارتباط با دیگران میتواند باعث شود ما به آن اندازهای که برای سلامت خودمان و دیگران مفید است، اجتماعی نباشیم.
ما نمیگوییم باید با هر آدمی که میبینید تعامل کنید، یا جواب هر کسی که سعی میکند به شما نزدیک شود را بدهید. در عوض پیشنهاد میکنیم دفعه بعدی که خواستید به یک غریبه کمک کنید یا با او وارد مکالمه شوید، نگران این که چه واکنشی نشان میدهد نباشید و فقط دست به کار شوید.
بنابر یافتههای ما این کار به احتمال زیاد حالتان را از آنچه انتظار دارید بهتر میکند و باعث میشود دو طرف احساس کنند شادتر هستند و روابط بهتری دارند.
۷ نکته کاربردی در ارتباط پدر و دختری
اهمیت وجود رابطه خوب و با کیفیت بین پدرها و دخترانشان بر هیچ فردی پوشیده نیست و مزایای زیادی در همه مراحل زندگی هر دو و البته به خصوص دخترها دارد. این روزها یکی از دغدغههای والدین، شروع روابط بین دو جنس مخالف در سنین پایین و در ابتدای نوجوانی است.

اهمیت وجود رابطه خوب و با کیفیت بین پدرها و دخترانشان بر هیچ فردی پوشیده نیست و مزایای زیادی در همه مراحل زندگی هر دو و البته به خصوص دخترها دارد. این روزها یکی از دغدغههای والدین، شروع روابط بین دو جنس مخالف در سنین پایین و در ابتدای نوجوانی است. واقعیت این است که عوارض شروع رابطه در سنین پایین مختص به ایران نیست و مطالعات در دیگر کشورها نیز نشان میدهد زمانی که نوجوانان دختر در سنین پایین وارد رابطه با جنس مخالف خود میشوند، احتمال رفتارهای جنسی پرخطر نیز در آنها افزایش مییابد.
بخشی از مطالعات در حوزه روانشناسی تایید میکند زمانی که نوجوانان رابطه خوب و با کیفیتی با والدین خود دارند، این رفتارهای پرخطر میتواند کاهش یابد و سن آغاز رابطه نیز به تعویق بیفتد. در ادامه نکاتی در همین باره مطرح خواهد شد.
منظور از رابطه خوب پدر و دختری چیست؟
در زمینه رابطه با والدین البته مطالعات متعدد به صورت اختصاصی روی رابطه بین دختران نوجوان و پدران انجام شده است. این مطالعات که در کشورها، فرهنگها و مذاهب مختلف انجام شده همگی تایید میکند که حضور موثر پدر در خانه و داشتن ارتباطی باکیفیت با دختر نوجوان میتواند سن آغاز رابطه نامتعارف را افزایش و رفتارهای پرخطر را در این زمینه کاهش دهد، اما منظور از رابطه باکیفیت و خوب بین دختر و پدر چیست؟
۱. بهانه نیاورید| اول از همه یادتان باشد نمیشود پدر موثر و باکیفیتی بود و زمانی را به فرزند خود اختصاص نداد. درست است که این روزها مشکلات بیشتر شده است، اما اگر میخواهید دغدغه کمتری برای دخترتان داشته باشید، لازم است با او وقت صرف کنید تا هم او را بشناسید و هم از نظر عاطفی به او نزدیک شوید. آوردن بهانههایی همچون گرفتاری، مشکلات اقتصادی و ... دلایل خوبی نیست که از فرزندانتان به خصوص دختر نوجوان فاصله بگیرید و زمان کمتری را در کنارش بگذرانید.
۲. فعالیتهای پدر دختری| فعالیتهای دو نفره برای خود و دخترتان تعریف کنید. رفتن به پارک یا رفتن به یک کافه میتواند فرصت خوبی برای پدران و دختران فراهم کند تا رابطه خود را عمیقتر کنند. اگر به هیچ عنوان امکان چنین برنامهریزیهایی را ندارید، سعی کنید از زمانهای به اصطلاح مرده استفاده بهتری کنید. به عنوان مثال هنگامی که فرزندتان را به مدرسه میبرید، این زمان را به زمانی باکیفیت تبدیل کنید. با او حرف بزنید، به سخنان او گوش دهید و البته بیخیال نصیحت در این زمان شوید.
۳. شنونده خوبی باشید|هر چهقدر با فرزندتان وقت صرف میکنید، نیمی از آن را صرف گوش دادن به حرفهای او و دادن بازخوردهای مثبت کنید. توجه به ویژگیهای مثبت فرزندتان میتواند باعث افزایش عزت نفس و پیشرفت تحصیلی او شود. در این زمینه میتوانید از همسرتان کمک بگیرید چراکه به عنوان مادر فرزندتان، شناخت خوبی از او و توانمندیهایش دارد و میتواند به شما در این زمینه کمک کند.
۴. درباره تغییرات صحبت کنید| با ورود دختران به نوجوانی، لازم است به عنوان پدر با فرزندتان درباره بخشی از تغییراتی که در زندگی او روی خواهد داد، صحبت کنید. به عنوان مثال ممکن است از این به بعد در محیطهای مختلف مورد توجه جنس مخالف قرار بگیرد. با او درباره واکنش درست در مقابل توجه جنس مخالف یا پیشنهادهایی که ممکن است به او شود، صحبت کنید و در عین حال به او اطمینان دهید که اگر کسی مزاحم اش شد، میتواند روی کمک شما حساب کند.
۵. با همسرتان هماهنگ باشید|درخصوص محدودیتها و خط قرمزها با همسرتان هماهنگ باشید و یادتان باشد داشتن تعداد زیادی خط قرمز به رابطه شما با نوجوانتان آسیب میزند. طبق برخی مطالعات داشتن خط قرمزهای بیش از حد، میتواند نوجوانان را به سمت رفتارهای اشتباه سوق دهد. بدون شک باید خط قرمزهایی برای رفت و آمد و رفتارهای نوجوان تعیین کرد، اما بحث این است که این خط قرمزها نباید بیش از حد معمول و متعارف باشد تا تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
۶. نگران اختلافها نشوید| همیشه درصدی از رفتارهای یک نوجوان سالم و معمولی با استانداردها و خواستههای والدین فاصله دارد. پس با مشاهده این اختلافها آشفته نشوید و سریع از کوره در نروید که فقط فرزند نوجوان ما این چنین است! به جای آن سعی کنید با احترام و با زبانی دوستانه انتظارات خود و همسرتان را در خصوص رفتارهایش با او در میان بگذارید و البته به او در چهارچوبهای تعیین شده حق انتخاب دهید.
۷. از تغافل غافل نشوید| در نهایت یادتان باشد یکی از اصول برخورد با نوجوانان که هم در منابع روانشناسی روی آن تاکید شده و هم در منابع مذهبی ما به آن توصیه شده است، نادیده گرفتن بخشی از خطاهای نوجوانان یا به اصطلاح تغافل کردن است. این چشمپوشی از خطاهای ساده مانع از سرکشی نوجوان در مقابل والدین میشود. پس هر زمان دختر شما خطایی مرتکب شد، پیش از این که به روی او بیاورید، از خودتان بپرسید آیا این موضوع آن قدر ارزش دارد که بخواهم به روی دخترم بیاورم یا میتوانم از این موضوع چشمپوشی کنم؟
از بین بردن موانع ذهنی ، با ۵ راهکار اساسی
موانع ذهنی که سد راهمان میشوند معمولا نشاندهندهی این هستند که تمرکز و توجهمان را از چیزی که میخواهیم برداشتهایم و جذب چیزهایی شدهایم که نمیخواهیم.

همهی ما تجربهاش کردهایم: به صفحهي خالی مانیتور زل میزنیم، صفحات مجازی را اسکرول میکنیم، فایلها را برای چندمین بار مرتب میکنیم و …، خلاصه هر کاری میکنیم تا زمان بگذرد و نمیخواهیم با مانع اصلی که مشکل ایجاد کرده روبرو شویم.
موانع ذهنی که سد راهمان میشوند معمولا نشاندهندهی این هستند که تمرکز و توجهمان را از چیزی که میخواهیم برداشتهایم و جذب چیزهایی شدهایم که نمیخواهیم. توجه کردن به موانع تا زمانی خوب است که فکری به حالشان بکنیم و بعد از اینکه قبول کردیم وجود دارند تصمیم درست را بگیریم، اما گاهی این موانع سرسختتر از این هستند که ترکمان کنند.
در ادامه توصیههایی برایتان داریم که کمکتان میکند موانع ذهنیتان را از سر راه بردارید و دوباره در جریان خلاقانهی زندگی قرر بگیرید.
دوش بگیرید
موانع ذهنی از هر جنسی که باشند نتیجهی یک چیز هستند: در لحظه حضور نداشتن!
چه غوطه خوردن در اضطراب مربوط به آینده و چه غرق شدن در گذشتهها، باعث میشوند در زمان حال نباشیم. دوش گرفتن کار ساده و موثری است که توجه و تمرکز را به زمان حال برمیگرداند. ضمنا دوش گرفتن به شما این فرصت را میدهد تا ریلکس شوید و ایدههایی به ذهنتان برسد و به راه حلهایی برسید. شاید باورتان نشود اما همین دوش گرفتن ساده این قدرت را دارد که نگاهتان را به زندگی بهتر کند!
ورزش و تحرک کنید
گاهی یکی از راههای موثر برای بیرون آمدن از یکنواختی و خلاق شدن انجام فعالیتهای پُرتحرک است. پیاده روی در پارک یا کوهنوردی و دویدن و هر چیزی که شما را وارد محیط و فاز جدیدی کند، مانند ترفندی فوری عمل خواهد کرد، مخصوصا اگر در هوای تازه و طبیعت باشد!
هر نوع فعالیتی که باعث شود در زمان حال باشید برای کنار زدن موانع ذهنی و بروز خلاقیت عالیست. ببینید چه چیزی را بیشتر دوست دارید، فرقی نمیکند در باشگاه تمرین کردن باشد یا یوگا و پیلاتس!
تمرینات درست و با شدت بالا علاوه بر فواید قابل توجهی که برای سلامتی دارند و اندورفین ترشح میکنند، به خوبی میتوانند تمرکز و توجه شما را معطوف زمان حالتان کنند. وقتی ضربان قلبتان بالاست و ریههایتان هوای بیشتر را التماس میکنند چطور می توانید همچنان به موانعی که در ذهندارید بپردازید؟ البته قرار نیست خودکُشی کنید پس درست مانند هر چیز دیگری اعتدال را رعایت کنید!
کانال را عوض کنید
شاید شنیده باشید که میگویند، اگر میخواهید مسئلهای را حل کنید درگیرش نشوید. موانع ذهنی زمانی خودنمایی میکنند که روی چیزی که نمیخواهم متمرکز میشویم، نه چیزی که میخواهیم.
وقتی توجه خود را از هدف اولیه برمیداریم و اجازه میدهیم به جایی رانده شود که دور از دسترس و توجه ماست، نهایتا وارد مسیری میشویم که بن بست است. آن وقت تنها چیزی که میبینیم، یک مانع بزرگ است که در ذهن و وجودمان جا خوش کرده است! بهترین راه کنار زدن این غول بیشاخ و دم و مزاحم این است که کانال را عوض کنیم! یعنی به چیز دیگری توجه کنیم. میتوانیم کاری انجام دهیم که اصلا ربطی به این مسئله ندارد.
حتی اگر حوصلهی انجام یک کار جدی را ندارید میتوانید یک نفس عمیق بکشید و سراغ ویدیوهای خندهدار بروید! میتوانید دربارهی آخرین فیلمی که دیدهاید یک نقد بنویسید! ۲۰ دقیقه بعد، وقتی که به وضعیت قبل برمیگردید مطمئنا احساس کاملا تازهتری دارید و ایدههای جدیدی به ذهنتان خطور کرده است.
محیطتان را تغییر دهید
این م یک ترفند عالی دیگر برای پس زدن موانع ذهنی که به نظر میرسد جایی غیر از ذهن و فکر شما ندارند.
مغز ما ماشینی الگو ساز است، یعنی الگوسازی کارش است. مغز بر اساس افکار ما، کلمات و حرکات ما الگوسازی میکند. اغلب، موانع ذهنی ما نتیجهی گیر افتادن در یک الگوی فکری ناخواسته هستند که تبدیل به روتینی میشوند و ما را درگیر مسیری نامطلوب میکنند. یک راه بسیار خوب برای ریسِت کردن مغز، تغییر محیطی است که به آن عادت کردهایم. این ترفند هم شامل دنیای بیرونیمان میشود و هم دنیای درونی. تغییر محیط میتواند یک سفر یک روزه به جایی که تا به حال نرفتهایم باشد، یا شرکت در یک دورهی آموزشی در زمینهی چیزی که همیشه دوست داشتیم. هر چیزی که روتین قدیمی را تغییر بدهد میتواند در گسترش دادن نگاهمان بینهایت موثر باشد. این تغییر و گسترش دیدگاه نهایتا کمکمان میکند راه حلهای تازهای برای مسائل کهنهمان پیدا کنیم.
همچنان درگیر موانع ذهنیتان هستید؟ کمک بخواهید
اگر با وجود به کار گرفتن توصیههایی که گفتیم دیدید همچنان در جدال با موانع ذهنی خود هستید، شاید وقت آن باشد از کسی کمک بخواهید.
هیچکس نمیتواند ادعا کند به تنهایی میتواند کاملا موفق باشد. با کمک خواستن از دیگرات نه تنها از نگرش و تجربیات دیگران نیز بهره مند میشوید بلکه میتوانید به دیگران نیز فرصتی برای حل یک مسئله را بدهید.
استفاده از توصیههای بالا هرچند در عمل ممکن است سخت به نظر برسند اما شدنیاند و هر چه بیشتر آنها را تمرین کنید، مهارتتان بیشتر خواهد شد. فوایدی که از تمرین و مشورت نصیبتان میشود میتواند حیرت انگیز باشد.
از کسی مشورت و نظر بخواهید که مورد اعتمادتان است و ترجیحا در شرایط مشابهی قرار گرفته و با موفقیت از پس آن برآمده باشد.
چگونه تحت فشار روانی موفق شویم؟
مارچلو لیپی، سرمربی ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۶ از این مطالعه بهره برد. او برای آخرین ضربه پنالتی مقابل فرانسه و در فینال جام، دو مهاجم سرشناس به نام لوکا تونی و وینچنزو یاکوئینتا را داشت. با این حال، پنالتی را به فابیو گروسو داد که یک دفاع چپ بیحاشیه بود و ۲ سال پیش از آن در لیگ دوم ایتالیا بازی میکرد. استدلال لیپی این بود که گروسو بهتر میتواند فشار روانی را تحمل کند. توپ گل شد و ایتالیا به قهرمانی جام جهانی رسید.

سرمربی تیم فوتبال انگلیس، گرتساوثگیت در جام جهانی ۲۰۱۸ تمام انتظارات را پشت سر گذاشت. شاید هیچکس تصور نمیکرد که انگلیس بتواند تا نیمه نهایی جام بالا برود. در این مسیر، انگلیس حتی موفق شد با شکست کلمبیا در ضربات پنالتی و پس از ۱۲۰ دقیقه نبرد به مرحله بالاتر صعود کند؛ این اتفاق در حالی رقم خورد که تیم ملی این کشور از سال ۱۹۹۰ به بعد، ۴ بار کارش به ضربات پنالتی کشیده شده و هر بار حذف شده بود.
انگلیس در نیمه نهایی مغلوب کرواسی نایبقهرمان شد؛ تیمی که روحیه بالایی داشت و پیش از آن در ضربات پنالتی دانمارک و روسیه را شکست داده بود.
سرمربیهای مختلف انگلیس در گذشته، پنالتی را شانس محض میدانستند، اما در خلال این جامجهانی، ساوثگیت پنالتی را «نمایش مهارت در زیر فشار» نامید؛ مهارتی که میتوان آن را آموخت و پیشرفت کرد. شاگردان او این مطلب را اثبات کردند و برخی از مهارتهایی که ساوثگیت به آنها آموخته بود، در شرایط پرفشار کسبوکار هم قابل استفاده است.
برای آنهایی که یک مصاحبه کاری حساس دارند یا باید جلسهای مهم با مدیران یا مشتری خود برگزار کنند، توصیههایی از دنیای ورزش وجود دارد که با استفاده از آنها میتوانند عملکردشان را حتی در شرایط پرفشار افزایش دهند.
۱. با هدف تمرین کنید
همواره مربیانی که در ضربات پنالتی مغلوب حریفان خود میشوند، بهانههایی میآورند: پنالتی یک قمار است؛ شما نمیتوانید برای آن تمرین کنید و فشار زیادی روی بازیکنان است. تنها جمله آخر آنها درست است و با وجود آن، راههای بسیاری برای افزایش شانس پیروزی وجود دارد.
ساوثگیت به بازیکنان خود گفته بود که به فشار وحشتناک قبل از زدن ضربات پنالتی عادت کنند؛ آن زمان که از مرکز زمین به سمت محوطه جریمه میروند تا پنالتی را بزنند. او در آخرِ تمرینها هم با بازیکنان تمرین پنالتی میکرد تا پس از ۱۲۰ دقیقه نبرد، باز هم جسم و ذهنشان آماده مبارزه در پنالتیها باشد.
آن دسته از بازیکنان انگلیس که در گذشته پنالتیهای خود را خراب کرده بودند، اعلام کردهاند که تنها به یک چیز میاندیشیدهاند: «من نباید این پنالتی را خراب کنم!» این هراس باعث میشد تا تمرکز خود را از دست بدهند و فشار زیاد هم منجر میشد تا رویههای تمرینی خود (برای زدن پنالتی) را فراموش کنند. آنچه ساوثگیت انجام داد، اضافه کردن فشار روانی به رویههای تمرینی بود. بازیکنانی که پیش از این پنالتی را هم تمرین میکردند، اکنون باید فشار روانی جدا شدن از حلقه همتیمیها، رفتن به سمت دروازه حریف و ضربه زدن به توپ در آن شرایط حساس را هم تمرین میکردند.
اگر شما بر اجرای درست رویههای تمرینی تمرکز کنید، نتیجه آن را خواهید دید.
در سال ۲۰۱۸، گلفبازی به نام فرانچسکو مولیناری نیز این رویکرد را در تمرینات خود لحاظ کرد. او برای رقابتهای «بریتیشاوپن» که قدیمیترین و احتمالا مهمترین تورنمت گلف انگلیس است، با مربی خود به انجام تمرینات زیر فشار روانی پرداخت و در نهایت هم جام قهرمانی را بالای سر برد. برنده رقابتهای تور دوفرانس ۲۰۱۸، گرینت توماس نیز به همین دلیل، دوچرخهسواری روی تپههای پرشیب را تمرین کرد. نکته تمام این تمرینات این است که تا حد ممکن شرایط رقابت و محیط پرفشار برای فرد شبیهسازی شود.
اصول کسبوکار هم تفاوت چندانی ندارد. اگر قرار است که یک ایده جدید را بهصورت ایستاده برای هیات مدیره توضیح دهید، آن را در حالت نشسته تمرین نکنید. برای پرسشهای چالشی آماده باشید و همواره یک برنامه جایگزین برای شرایط پیشبینی نشده در نظر بگیرید (به ویژه اگر فناوری در برنامه شما اثرگذار است). نمیتوان بهطور کامل شرایط پرفشار را شبیهسازی کرد، اما اگر با هدف تمرین کنید، میتوانید برای آن آماده شوید.
۲. زمان کافی در نظر بگیرید
در رقابتهای پیشین، بازیکنان فوتبال انگلیس همواره برای زدن ضربات پنالتی خود عجله میکردند. تحلیلهای آماری نشان میدهد که بازیکنان این تیم در ۸ تورنمنت سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۲، بهطور متوسط ۲۸/ ۰ ثانیه پس از سوت داور، برای زدن پنالتی خیز برمیداشتند؛ رقمی که از تمام تیمهای ملی جهان کمتر بوده است.
این وضعیت در جام جهانی ۲۰۱۸ تغییر کرد: بازیکنان مدت بیشتری پس از سوت داور صبر میکردند. آنها نفس عمیقی میکشیدند؛ خود را آرام میکردند، سپس به توپ ضربه میزدند (که اکثر آنها موفقیتآمیز بودند و در خلال جام، ۷پنالتی از ۸ پنالتی انگلیس به گل تبدیل شد).
همه ما هم میتوانیم در زمان افزایش فشار روانی، اندکی سرعت کار را کاهش دهیم. تنها کشیدن یک نفس عمیق بیشتر قبل از صحبت یا رفت به پشت تریبون میتواند تغییرات چشمگیری به دنبال داشته باشد. آرامش یکی از رموز موفقیت است و در صورت اقدام، صحبت و حتی فکر کردن سریع ممکن است آن را از دست بدهیم. در کسبوکار، انجام دادن درست یک کار بهتر از نخستین بودن است.
۳. عکسالعملهای شما مهمند
مطالعات نشان دادهاند اگر یک بازیکن، با پنالتی موفق خود تیمش را جلو بیندازد و با مشتهای رو به آسمان به شادمانی بپردازد، احتمالا تیمش پیروز میشود. روانشناسان باور دارند که زبان بدن نقش بسیاری در القای احساسات به همتیمیها و افزایش فشار روانی روی زننده پنالتی بعدی حریف دارد. همچنین در آغوش گرفتن آن همتیمی که پنالتیاش را خراب کرده، بسیار مفید است؛ چرا که پیغام اتحاد را به همه بازیکنان میرساند و از هراس آنها برای گل نشدن توپهایشان میکاهد.
زبان بدن نقش ارزشمندی در ارتباطات غیرکلامی بر عهده دارد. شیوه ایستادن، دست دادن محکم، ارتباط چشمی و تقلید حالتهای جسمی دیگران هم میتواند در محیط کار بسیار موثر باشند. یکی از دوستان من که برای یک رسانه فرانسوی کار میکند، هر روز صبح، ۱۰ دقیقه از وقتش را صرف دست دادن با همکاران میکند. هر چند ممکن است برخی از افراد، ایجاد ارتباط از طریق رسانههای اجتماعی را ترجیح دهند، همه ما باید از مزیت زبان بدن استفاده کنیم. همچنین فراموش نکنید که موفقیتها را جشن بگیرید و شادی کنید!
۴. ذهن خود را درگیر نکنید
عصبشناسی به نام مایکل اندرسون که مدیریت گروه شناخت عملکرد مغز دانشگاه کمبریج را بر عهده دارد، آزمایشی روی تعدادی گلفباز انجام داد. اندرسون آنها را به ۲ گروه تقسیم کرد که باید از فاصلهای مشابه، گوی گلف را به سمت سوراخ هدایت میکردند. اما پیش از آن، یک زمان استراحت ۵ دقیقهای به تمام بازیکنان داده میشد. گروه اول در این ۵ دقیقه به بررسی تمام ابعاد و جوانب سوراخ مورد نظر میپرداختند و پس از آن مسابقه میدادند. اما گروه دوم به استراحت میپرداختند و به تماشای مناظری از سواحل و خودروها مشغول میشدند.
اما آنهایی که تمام تمرکز خود را روی تجزیهوتحلیل گذاشته بودند، عملکرد بسیار بدتری به جا گذاشتند و حتی در سطح خود هم ظاهر نشدند. این مساله در پنالتی زدن فوتبال هم وجود دارد. زمان رفتن به سمت توپ، مهمترین زمانی است که اگر به جای آرامش و آزادسازی ذهن، با نگرانی طی شود، عواقب ناگواری به جا میگذارد. ما هم در بسیاری از مواقع به حدی در مورد یک جلسه کاری یا نزدیک شدن یک مهلت تحویل کار نگران میشویم که تمرکز خود را از دست میدهیم.
در این زمان، باید در کمال آرامش به مجموعه کارهایی که باید انجام داد، اندیشید و خود را برای رویههای تمرینشده آماده کرد. اگر رویهها به خوبی تمرین شده باشد (نکته نخست را ببینید) و کارهای مورد نیاز، به خوبی درک شده و قابل انجام باشند، نگرانی فقط اثری منفی بر عملکرد خواهد داشت.
۵. اعتماد به نفس، تضمینکننده موفقیت نیست
پادشاه پنالتی لایپزیک، عنوان رقابتی است که به وسیله روانشناس ورزشی، جورج فروز برگزار شد. فروز کسی است که به بررسی پنالتیهای ۴۰ فرد مختلف (از بازیکنان حرفهای لیگهای برجسته تا آماتورترین بازیکنان لیگ هشتم آلمان) پرداخت. پیش از این رقابت دو روزه، هر بازیکن پرسشنامهای درباره شخصیت خود پر میکرد.
فروز متوجه شد که موفقیت در این رقابت ارتباطی با اعتماد به نفس و حتی مهارت فوتبالی ندارد؛ بلکه وابسته به اضطراب فرد و شیوه مواجهه با آن است. در نهایت هم بازیکنی برنده این تورنمنت شد که در لیگ دسته ۶ آلمان بازی میکرد.
مارچلو لیپی، سرمربی ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۶ از این مطالعه بهره برد. او برای آخرین ضربه پنالتی مقابل فرانسه و در فینال جام، دو مهاجم سرشناس به نام لوکا تونی و وینچنزو یاکوئینتا را داشت. با این حال، پنالتی را به فابیو گروسو داد که یک دفاع چپ بیحاشیه بود و ۲ سال پیش از آن در لیگ دوم ایتالیا بازی میکرد. استدلال لیپی این بود که گروسو بهتر میتواند فشار روانی را تحمل کند. توپ گل شد و ایتالیا به قهرمانی جام جهانی رسید.
در محیط کار و حتی در زندگی اجتماعی هم همواره پر سروصداترین فرد اتاق، بهترین و حتی باصلاحیتترین گزینه نیست. او ممکن است تنها پرسروصداترین باشد. اشتباه سیستم شناختی ما این است که همواره افراد برونگرا را برای انجام وظایف مهم مدنظر قرار میدهیم؛ حتی اگر برای آن کار مناسب نباشند. نگاه دیگری به اطراف بیندازید و ببینید که چه کسی میتواند زیر فشار بهترین عملکرد را داشته باشد. درونگراها میتوانند حتی از آن هم بهتر باشند!
چرا افراد بد بین بیشتر عمر می کنند؟
یک مطالعه آلمانی نشان می دهد که افراد بدبین، بیشتر عمر می کنند. بر اساس مطالعه ای که از سوی محققان دانشگاه ارلانگن نورنبرگ آلمان انجام شده، افراد بدبین، یا افرادی که انتظارات واقعی از زندگی دارند در واقع زندگی سالم تری تجربه می کنند و عمر طولانی تری دارند.

این مطالعه که بین سال های 1993 تا 2003 داده های نظر سنجی سالیانه 40 هزار نفری یک منبع معتبر را تحلیل و بررسی کرده، به این نتیجه رسیده است که افراد بدبین (یا واقع بین) 10 درصد بیشتر از افراد خوش بین عمر می کنند و سالم تر زندگی می کنند.
پروفسور فریدر رگ لانگ از دانشگاه ارلانگن نورنبرگ می گوید: « یافته های ما ثابت می کند که خوش بینی نسبت به آینده یا پیش بینی آینده ای بهتر، خطر ابتلا به ناتوانی و مرگ را در دهه های پیش رو افزایش می دهد. در حالی که واقع بین بودن یا بد بین بودن نسبت به آینده، احتمالاً افراد را تشویق می کند با دقت و احتیاط بیشتری زندگی کنند.»
این محقق همچنین اشاره می کند که حتی با وجود این که داشتن یک رویکرد واقع بینانه به زندگی، به شما کمک می کند که زندگی طولانی تر و سالم تری داشته باشید، اما این واقعیت را رد نمی کند که در زمان های بحرانی، داشتن رویکردی خوش بینانه می تواند به کنترل استرس، مدیریت بحران و غلبه بر شرایط دشوار کمک کند.
انواع مختلف دروغ گوها را بشناسید
دروغ گفتن یک چیز مخرب و وحشتناک است. دروغ گفتن برای هر دو طرف درد بوجود آورده و صدمه وارد میکند. دروغ گفتن چیزی است که مردم در حال مبارزه با آن هستند، ولی شاید در جریان نباشید که در واقع انواع مختلفی از دروغگوها وجود دارند.

دروغ گفتن یک چیز مخرب و وحشتناک است. دروغ گفتن برای هر دو طرف درد بوجود آورده و صدمه وارد میکند. دروغ گفتن چیزی است که مردم در حال مبارزه با آن هستند، ولی شاید در جریان نباشید که در واقع انواع مختلفی از دروغگوها وجود دارند. در این مطلب ما قصد داریم شما را با همین انواع مختلف دروغگوها و نحوهی کنار آمدن با آنها آشنا کنیم.
دروغگوهای مصلحتی
ما اغلب تمایل داریم که دروغهای مصلحتی را خیلی دروغ حساب نکنیم و کسانی که همچنین دروغهایی میگویند اغلب حس میکنند که این دروغها یا سودی داشته و یا حداقل بیضرر هستند. دروغهای مصلحتی قسمتی از حقیقت را هم میگویند، بنابراین بعضیها ممکن است فکر کنند که اینها اصلا دروغ نیستند. گاهی اوقات هم افراد ممکن است از چنین دروغهایی برای محافظت از دیگران استفاده کنند.
اگر میدانید کسی دارد به شما دروغ میگوید شاید بخواهید با او مقابله کنید و دروغش را برملا کنید، اما باید به اینکه بعدش چه کاری میخواهید انجام دهید هم فکر کنید. اگر فکر میکنید دروغ مصلحتیاش واقعا چیز مهمی نیست، بگذرید، اما اگر اعتمادتان را خدشهدار میکند شاید بهتر باشد با آن برخورد کنید.
دروغگوهای حواس پرت
دروغگوهای حواس پرت با دروغگوهای مصلحتی فرق دارند، چون تمام مدت در حال دروغ گفتن هستند و به اخلاق و معنای دروغشان فکر نمیکنند. اکثر افراد میدانند که آنها خالی میبندند، چون حواس پرت بوده و زیادهروی میکنند.
اگر کسی که برایتان مهم است همچنین آدمی است، بد نیست که این مسئله را به آنها گوشزد کنید. احتمالش هست که آنها میدانند دقیقا دارند چکار میکنند ولی بدان معنا هم نیست که قرار است به این موضوع اعتراف کرده یا تغییر کنند. شاید بخواهید از زندگی چنین آدمی بروید، مگر اینکه بخواهند روی خودشان کار کنند.
دروغگوهای گاه و بیگاه
بعضی مردم هستند که بعضی وقتها دروغ میگویند که البته تعدادشان هم کم نیست. نکتهی مثبت در مورد این افراد آن است که به دروغ گفتن عادت ندارند.
آنها معمولا آنقدر تحت تاثیر حس عذاب وجدانشان قرار میگیرند که به دروغشان اعتراف کرده و به دنبال بخشش هستند. اگر در این مورد با آنها صحبت کنید به احتمال زیاد در خودشان تغییر ایجاد کرده و سعی میکنند خیلی به ندرت این کار را انجام دهند.
دروغگوهای عادتی
این افراد کسانی هستند که به شدت عادت به دروغ گفتن دارند. دروغ گفتن راه پیشفرض این افراد برای جواب دادن به سوالات است. فرقی نمیکند سوال یا مشکل چقدر بزرگ یا کوچک باشد، فرقی نمیکند موضوع چقدر جدی یا بی اهمیت باشد، آنها به هر حال واقعیت را میپیچانند. آنها اصلا با دروغ گفتن احساس راحتی میکنند.
طبق مطالعات روان شناسی این موضوع ریشه در کودکی دارد. این فرد ممکن است در محیط یا شرایطی بوده باشد که دروغ گفتن تنها گزینهی موجودش تلقی میشده است. حال آنکه ممکن است این مسئله صرفا برای موذیگری و صدمه زدن به دیگران نباشد و فرد کلا همچنین آدمی باشد و نتواند جلوی این رفتارش را بگیرد.
مشکلی که با این افراد وجود دارد این است که آنها نمیتوانند عادتشان را از بین ببرند چون مدت طولانیای است که این کار را میکردهاند. وقتی با چنین دروغگوهایی روبهرو میشوید باید با دقت و به طور مناسب از خود عکس العمل نشان بدهید.
دروغگوهای ضد اجتماعی
دروغگوهای ضد اجتماعی بیشک بدترین نوع دروغگوها هستند. آنها هر چقدر که لازم باشد دروغ میگویند تا کار خودشان را پیش ببرند و به احساسات و زندگی دیگران هیچ اهمیتی نمیدهند. برای آنها دروغ گفتن بخشی از استراتژیشان در زندگی است و اصلا از بابت آن احساس گناه نمیکنند.
وقتی به این نوع دروغگوها بر میخورید، بسته به شرایط باید با احتیاط رفتار کنید، چرا که آنها میتوانند بسیار فریبکار و حیله گر باشند.
حواستان باشد که مدرکی دال بر دروغگویی یک فرد داشته باشید. اگر با کسی که به طور عادت دروغ میگوید در رابطهای هستید شاید بهتر باشد به خاتمهی آن رابطه فکر کنید، مخصوصا اگر طرف مقابل تمایلی به تغییر ندارد. دروغگوها هیولا نیستند و اگر اولین بار است که کسی بهتان دروغ میگوید با برنامه و محبت با او برخورد کنید، که صد البته این موضوع به شرایط هم بستگی دارد. مدرکتان را رو کنید و به سلاحتان بچسبید.
رایج ترین خطاهای عاشقانه
واقعیت این است که خیلی از ما به صورت آگاهانه و ناآگاهانه، برخی باورهای نادرست از عشق را در ذهن خود پرورش می دهیم که متخصصان به عنوان خطاهای شناختی یا فانتزی های عاشقانه از آنها یاد می کنند. دانستن این نکات شما را از افتادن در دام این خطاها نجات می دهد.

عشق بر همه مشکلات غلبه می کند، عشق همه نیازها را درک و بر آورده می سازد و … شاید شما هم بارها این جملات را شنیده باشید اما فکر می کنید چقدر این عبارت ها واقعی و قابل اعتنا هستند؟
حکایت عشق و ازدواج
عشق در جامعه ما با دست اندازهای فراوانی رو به روست و ازدواج های عاشقانه نیز همین مسیر را باید طی کنند که بزرگسالان در این زمینه سعی می کنند عشق میان جوانان را به قولی بشکنند و سیستم منطقی را جایگزین کنند. که البته نمی توان به این روش امتیاز کامل داد و آن را بهترین شیوه انتخاب همسر دانست. در فرهنگ سنتی ما، عشق را از ازدواج مجزا می دانند، در صورتی که عشق یکی از هیجانات اصلی و غیرقابل کنترل است و مقوله ای برای ازدواج محسوب می شود.
اما در مقابل، باورهای نادرستی هم میان جوانان درباره عشق مرسوم است که درست در ضدیت با فرهنگ سنتی جامعه قرار می گیرد. بنابراین قبل از هر چیز باید باورهای نادرست در زمینه عشق و رابطه عاشقانه را بشناسید.
شاهزاده زرین کمر
فانتزی های عاشقانه از آنجا شروع می شود که دختران منتظر همسر ایده آل و شاهزاده زرین کمر هستند و پسران به دنبال پرنس و دختر پادشاه، در صورتی که این مسائل در واقعیت رخ نمی دهد. هیچ کدام از ما کامل نیستیم و قرار هم نیست طرف مقابل ما، ایده آل و صد در صد کامل باشد.
باورهایی مانند «من با عشق به خوشبختی کامل می رسم»، «اولین شخصی که دیده ام ایده آل ترین است»، «با عشق از همه دنیا غافل و بی نیازم»، «می توان با عشق به دور از دیگران زندگی کرد»، «با عشق می توان یکی شد» فانتزی های عاشقانه ای است که متاسفانه پیش از محک زدن طرف مقابل در باب عشق به وجود می آید و افراد بیشتر از آنکه به دنبال انتخاب فرد ایده آل و همسر مناسب باشند، می خواهند خلا های خود را پر کنند.
رایج ترین فانتزی های عاشقانه عبارتند از:
احساس می کنید رابطه عاشقانه برایتان مسئولیتی بیش از حد می آورد.
معشوقتان باید از هر نظر کامل و جامع باشد و هیچ گونه نقصی نداشته باشد و با کوچک ترین نقص، اولین فکری که به ذهن تان می رسد، این است که ممکن است بهتر از آن پیدا کنم؛ چرا که معتقدید رابطه تان باید در سطح خیلی عالی رخ دهد.
در مقابل این عقیده بعضی ها با توجه به هزاران عیب و نقص در طرف مقابل، می خواهند به هر نحوی که شده رابطه را حفظ کنند، چون فکر می کنند عشق میان آن ها همه مشکلات را حل و فصل می کند. برای مثال، اگر طرف مقابل از مشروبات الکلی استفاده کند یا خیانت کرده باشد، یا مدام در حال انتقاد از او باشد، آن ها فکر می کنند که اگر این فرد را حفظ نکنیم، یعنی به کمال نمی رسیم، یعنی پایان همه چیز و در اینجاست که فرد بعد از جدایی به شدت آسیب می بیند.
در اوایل آشنایی و اوج عشق، دو طرف خیلی مراقبت رفتار، کردار و رفت و آمد خود هستند که بعد از مدت زمانی این مراقبت ناخودآگاه کم می شود و افراد به گونه ای خودشان را رها می کنند و از اینجاست که جوانان با مشکلات روبه رو می شوند، در واقع با تناقض ها رو به رو شده و رابطه به سمت آشفتگی پیش می رود، طرفین احساس می کنند که رابطه میانشان بد شده، اما این موضوع را از بد بودن فرد مقابل خود می دانند. در واقع مشکل اینجاست که آنها نگرش روشنی از آینده عشق و معشوق ندارند.
عشق در روند تکاملی خود بعد از مدتی از اوج می افتد و به دوستی و دوستی به محبت تبدیل می شود. اما بعضی ها فکر می کنند عشق همیشه باید در اوج و تب و تاب باشد. آنها خواهان همان هیجان پیشین هستند و چون از طرفشان دیگر این موضوع و مهر و دریافت را نمی کنند، باور نادرستی نسبت به عشق پیدا می کنند.
عشق در نگاه برخی به معنی اسارت است که این از باورهای نادرست مردان در رابطه با عشق و رابطه عاشقانه به حساب می آید. آنها بر این باورند که باید وارد برخی از چارچوب ها شوند و آزادی عملشان گرفته می شود. در صورتی که عشق درست می تواند شما را به بلوغ و تکامل برساند.
ویژگی هایی که ثابت می کند همسر شما یک مرد عالیست
بسیاری از خانمها در رابطه عاطفی که هستند نمی دانند که طرف مقابل شان می تواند همسر خوبی باشد یا نه. به همین بهانه در این مقاله به شما خصوصیات یک همسر خوب را می گوییم اگر شما هم در رابطه عاطفی به سر می برید اما مطمئن نیستید که مرد زندگی تان همسر ایده آلی برایتان خواهد بود یا خیر، ما در ادامه مطلب خصوصیات یک مرد مناسب برای ازدواج را آورده ایم که امیدواریم به کمک تان آید.

نگران نیستید
احتمالا شما هم در روابط قبلی تان نگرانی را تجربه کرده اید. این نگرانی ناشی از رفتار طرف مقابل است. اگر شریک فعلی زندگی تان به گونه ای رفتار می کند که شما نگرانی اساسی در مورد او ندارید، اطمینان یابید که در رابطه با او احساس امنیت خواهید داشت و به تبع می تواند تکیه گاه خوبی برایتان باشد.
او برای بهتر شدن تلاش می کند
اگر فردی که در زندگی تان است، برای بهتر شدن رابطه مدام تلاش می کند و حتی قادر است که خودش را تغییر دهد، بدانید که او می تواند گزینه خوبی برای آینده تان نیز باشد. به عنوان مثال زمانی که شما از او ناراحت می شوید و ناراحتی تان را به زبان می آورید، او سعی می کند که به خوبی به حرف هایتان گوش دهد و پس از آن برای شادی شما هم شده، آن رفتارش را تغییر دهد.
نزد دوستان تان به خوبی از او یاد می کنید
همه ما زمانی که کنار دوستان مان هستیم، از رابطه عاطفی مان حرف می زنیم یا این که درد و دل می کنیم. اگر در این شرایط شما با خوشحالی از شریک زندگی تان صحبت و خاطرات خوشی را از او تعریف کردید، بدانید که شما از رابطه با او راضی هستید و همین برای گرفتن یک تصمیم گیری جدی تر، کافی ست.
کارهای شما را انجام می دهد
شاید این موضوع از نظر شما کوچک و بی اهمیت باشد اما اگر شریک زندگی تان در مواقع ضروری به دادتان رسید و مسئولیت کارهای شما را به عهده گرفت، بدانید که گزینه مناسبی برای ازدواج خواهد بود. به عنوان مثال اگر یادتان رفته چیزی را بخرید و به او گفتید که به جای شما این کار را انجام دهد و او هم بدون گله و شکایت به کمک تان شتافت، بدانید که انتخاب تان درست بوده است.
از شما تعریف می کند
اگر در شغل تان پیشرفت کرده اید یا اگر هنر جدیدی را آموخته اید و مرد زندگی تان از شما در مقابل دیگران تعریف و تمجید کرد، بدانید که او برایتان ارزش زیادی قائل است و می تواند فرد قابل اعتمادی در زندگی آینده تان باشد.
او خودش را فدای شما می کند
اگر می بینید که مرد زندگی تان به خاطر شما دست به هر کاری می زند، به عنوان مثال خانه اش را به این دلیل که نزدیک شما باشد، عوض کرده یا این که از سفر خودش، به این دلیل که شما تنها می مانید گذشته است، اطمینان یابید که او گزینه مناسبی برای ازدواج خواهد بود.
برایتان ارزش قائل است
اگر مدت هاست از شروع رابطه تان می گذرد اما شریک زندگی تان همچنان در را برای شما باز می کند یا این که نظر شما را برای رفتن به رستوران یا حتی سفر می پرسد، بدانید که برای او بسیار ارزشمند هستید.
در تلاش برای تغییر شما نیست
مطمئنا شما رفتار و اعتقاداتی دارید که به مذاق طرف مقابل تان خوش نمی آید. به عنوان مثال شما دوست دارید که هر شب سریال ببینید اما او از دیدن اش بیزار است اما به احترام شما چیزی نمی گوید. این خود نشاندهنده علاقه و ارزشی ست که طرف مقابل برایتان قائل است که خود یکی از مهمترین گزینه ها برای یک رابطه عاطفی جدی ست.
دوری از شما را تجربه کرده
حتما برای شما هم پیش آمده که از شریک زندگی تان دور بوده باشید. اگر در این شرایط سخت، طرف مقابل تان از پس این دوری و دلتنگی برآمد و پای شما ایستاد، به علاقه او به خودتان، شک نکنید.
بهبود علائم افسردگی با مصرف پروبیوتیک ها
به گفته محققان، مصرف منظم پروبیوتیک ها که به خاطر فایده برای سیستم گوارشی معروف هستند احتمالا موجب تسکین علائم افسردگی نیز می شوند.

یافته های محققان دانشگاه مک مستر کانادا نشان می دهد افراد مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر (IBS) بعد از مصرف پروبیوتیک خاص در مقایسه با گروه افراد مبتلا به IBS که دارونما مصرف کرده بودند دو برابر شاهد بهبود بیشتر علائم افسردگی همزمان با این بیماری بودند.
سندروم روده تحریک پذیر بر روده بزرگ تاثیر گذاشته و بیماران دچار دل درد و تغییر در عادات اجابت مزاج نظیر اسهال و یبوست می شوند. معمولا این افراد دچار اضطراب مزمن یا افسردگی هم هستند.
«پرمیسل برکیک»، سرپرست تیم تحقیق، در این باره می گوید: «این مطالعه نشان می دهد مصرف یک نوع پروبیوتیک خاص می تواند موجب بهبود علائم روده و همچنین مشکلات روانی در بیماران مبتلا به IBS شود.»
همچنین این مطالعه نشان می دهد محیط باکتریایی روده ها ارتباط مستقیمی با مغز دارد و باکتری ها بر رفتار تاثیر می گذارند. در این مطالعه، محققان ۴۴ فرد بزرگسال مبتلا به IBS را که مبتلا به اضطراب یا افسردگی خفیف تا متوسط هم بودند تحت مطالعه قرار دادند.
این افراد به مدت ۱۰ هفته تحت مطالعه بودند بطوریکه نیمی از آنها روزانه پروبیوتیک Bifidobacterium longum NCC۳۰۰۱ و نیمی دیگر دارونما مصرف می کردند.
در هفته ششم، ۱۴ نفر از ۲۲ بیمار، یا ۶۴ درصد بیماران مصرف کننده پروبیوتیک شاهد کاهش علائم افسردگی بودند. درحالیکه در هفت نفر از ۲۲ بیمار مصرف کننده دارونما (یا ۳۲ درصد) علائم افسردگی کاهش یافته بود.
١٠ مهارت زندگی که همه باید یاد بگیریم
آموزش مهارتهای زندگی، توانایی اجتماعی و روحی فرد را افزایش میدهد و باعث میشود تا فرد بتواند به نحوی بهتر و موثرتر با مشکلات و دشواریهای زندگی مواجه شود. هر قدر مهارتهای زندگی فردی بالاتر باشد، او بهتر میتواند سلامت روان و رفتار خود را حفظ کند و به شیوهای منطقی و کارآمد مشکلات پیشآمده را برطرف کند.

آموزش مهارتهای زندگی، توانایی اجتماعی و روحی فرد را افزایش میدهد و باعث میشود تا فرد بتواند به نحوی بهتر و موثرتر با مشکلات و دشواریهای زندگی مواجه شود. هر قدر مهارتهای زندگی فردی بالاتر باشد، او بهتر میتواند سلامت روان و رفتار خود را حفظ کند و به شیوهای منطقی و کارآمد مشکلات پیشآمده را برطرف کند.
مهارتهای زندگی قدرت سازگاری افراد را بالا میبرد، شخص میتواند مسئولیتهای اجتماعی و شخصی زندگی را بهتر بپذیرد و توانمندیهایش را بروز دهد و از آسیبهای ناشی از ناتوانی در حل مشکلات درامان بماند. سازمان بهداشت جهانی مهارتهای دهگانهای را معرفی کرده است که هرکس باید این تواناییها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:
مهارت خودآگاهی
مهارت خودآگاهی توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت هر فرد است. اگر هر فرد بتواند تصویری واقعبینانه از خود کسب کند و نیازها و تمایلاتش را به خوبی بشناسد، میتواند با حقوق فردی، اجتماعی و مسئولیتهای فردی و اجتماعیاش آشنا شود.
مهارت همدلی
همدلی به این معنی است که فرد در هر شرایطی، چه خوب و چه بد، بتواند دیگران و مشکلاتشان را درک کند. به این ترتیب، دیگران را دوست دارد و دیگران نیز او را دوست دارند و به هم توجه میکنند که در نتیجه روابط اجتماعی افراد با یکدیگر بهتر میشود.
مهارت روابط بین فردی
این مهارت، مشارکت و اعتماد واقعبینانه و همکاری با دیگران را مشخص میکند و موجب میشود تا روابط دوستانهای را با دیگران ایجاد کند و دوستیهای ناسالم را خاتمه دهد تا کسی از چنین روابطی آسیب نبیند.
مهارت ارتباط موثر
با کسب این مهارت، افراد میآموزند برای درک بهتر دیگران، به شیوهای درست، به صحبتهای آنها گوش دهند. همچنین فرد بتواند نیازها و احساسات خودش را با دیگران درمیان بگذارد تا هم نیازهای دیگران و هم نیازهای خودش برآورده شود و در نتیجه ارتباطی رضایتبخش شکل گیرد.
مهارت مقابله با فشار عصبی
زندگی در دنیای مدرن با فشارهای روحی و روانی بسیاری همراه است. اگر این فشارها بیش از حد به طول بینجامد، بر زندگی افراد تأثیر منفی میگذارد و زمینهساز بروز مشکلات جدی میشود. با آموختن این مهارت، افراد هیجانهای مثبت و منفی را در خود و دیگران میشناسند و سعی میکنند واکنشی نشان دهند که این عوامل مشکلی برای آنها ایجاد نکند.
مهارت مدیریت هیجان
هر انسانی در زندگی خود با هیجانات گوناگونی ازجمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت و موارد دیگر مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تأثیر میگذارد. شناخت و مهار این هیجانات، همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت، فرد بهطور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند.
مهارت حل مسأله
زندگی سرشار از مسائل ساده و پیچیده است. با کسب این مهارت، بهتر میتوانیم مشکلات و مسائلی را که هر روز در زندگی برایمان رخ میدهند، از سر راه زندگیمان برداریم.
مهارت تصمیمگیری
برای برداشتن هر قدمی در زندگی باید تصمیمگیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیمگیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیمگیریهای او مشخص میکند. با آموختن این مهارت، اهداف خود را واقعبینانه تعیین و از میان راهحلهای موجود بهترین را انتخاب میکنیم و مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده میگیریم.
مهارت تفکر خلاق
تفکر یکی از مهمترین مهارتهای زندگی است. مهارت تفکر خلاق، همان قدرت کشف، نوآوری و خلق ایدهای جدید است تا در موارد گوناگون بتوانیم راهی جدید و موثر بیابیم. با آموختن تفکر خلاق، هنگام مواجهه با مشکلات و دشواریها احساسات منفی را به احساسات مثبت تبدیل میکنیم. هنگامی که تفکر خلاق را میآموزیم، دیگر مشکلات زندگی مزاحم ما نیستند، بلکه هرکدام فرصتی هستند تا راهحلهای جدید بیابیم و مشکلات را بهگونهای حل کنیم که کسی تاکنون این کار را نکرده باشد.
مهارت تفکر نقادانه
مهارت تفکر نقادانه موجب میشود هرچیزی را به سادگی قبول یا رد نکنیم و پیش از آن، موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهیم و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیمگیری کنیم. با آموختن تفکر نقادانه فریب دیگران را نمیخوریم و به عاقبت امور به خوبی فکر میکنیم و دقیق و درست تصمیم میگیریم و ارتباطات درستی برقرار میکنیم.
روانشناسی شخصیت افراد از طرز نشستن آنها!
گاهی حتی به دلیل نوع نشستن یک نفر می توان با او قطع رابطه کرد!

شکل نشستن ما چه نکاتی را درباره شخصیت ما آشکار می کند؟
۱- صاف نشستن
۳- گذاشتن دست ها روی پاها
۵- پا روی پا انداختن
۷- دست به سینه شدن
۹- تکیه دادن به کف دست ها
علم روانشناسی گستردگی زیادی دارد که بابت هر حرکتی که شما انجام می دهید می تواند تحلیل ارائه دهد. در این مطلب خواهید دید که حتی نوع نشستن شما هم نکات مهمی در مورد شخصیت شما بیان می کند.
شکل نشستن ما چه نکاتی را درباره شخصیت ما آشکار می کند؟
نحوه ی نشستن شما نکات زیادی را درباره ی شخصیت شما آشکار می کند. حالتی که هنگام نشستن دارید و با آن راحت هستید، حتی بدون آنکه خودتان متوجه باشید پنجره ی کوچکی رو به شخصیت شما باز می کند. در ادامه می خواهیم ببینیم شکل نشستن ما چه چیزهایی را درباره ی شخصیت ما نشان می دهد.
۱- صاف نشستن
صاف نشستن مزایای زیادی دارد و اگر بدانید که این شکل از نشستن چه چیزی را درباره ی شما نشان می دهد، متوجه خواهید شد که چرا همیشه تأکید می شود اگر می خواهید دیگران دید خوبی نسبت به شما داشته باشند، صاف بنشینید.
صاف نشستن نشان می دهد اعتماد به نفس دارید و قابل اعتماد و قوی هستید. شما با این نوع نشستن به دیگران نشان می دهید که آمادگی رویارویی با هر چالشی را دارید.
اما مورد اعتماد بودن شما به معنای کسل کننده بودن تان نیست. کسانی که صاف می نشینند از نظر دیگران آدم های شوخ طبعی هستند و از زندگی لذت می برند.
۲- ضربدری کردن مچ پاها
وقتی می نشینید باید به حالت پاهایتان دقت داشته باشید. البته اغلب ما ناخودآگاه و بدون آنکه حتی متوجه باشیم به شکل خاصی می نشینیم. اما اگر همیشه مچ یکی از پاهایتان را پشت مچ پای دیگرتان قرار می دهید، این نوع نشستن حرف های زیادی درباره ی شما برای گفتن دارد.
این شکل از نشستن نشان می دهد شما فرد متشخصی هستید و سعی دارید رفتاری مبادی آداب اما در عین حال فروتنانه داشته باشید.
این نوع نشستن شکل نسبتاٌ راحت تری از صاف نشستن است اما کماکان تصویر محترمانه ای از شما ایجاد می کند.
۳- گذاشتن دست ها روی پاها
تنها پاهایتان نیستند که باید به حالت آن ها دقت کنید و حالت دست هایتان هم سرنخ هایی از شخصیت شما به دست می دهد. وقتی دست هایتان را روی پاهایتان می گذارید، این حالت به دیگران نشان می دهد که فکرتان مشغول است اما احتمالا کمی هم احساس خجالت می کنید.
این نوع نشستن معمولا تصویر آدم های دلسوزی را تداعی می کند که نسبت به موقعیت های عاطفی حساس هستند و اغلب متواضع و آرام می مانند.
البته بین اینکه یک دست خود را روی دست دیگرتان بگذارید و اینکه دست هایتان را جداگانه روی پاهایتان بگذارید تفاوت جزئی ای وجود دارد. در واقع کسانی که دست هایشان را روی هم می گذارند کمی درونگراتر هستند و آهسته صحبت می کنند.
۴- قلاب کردن دست ها در یکدیگر
اینکه دست هایتان را در هم قلاب کنید با اینکه آن ها را بی حالت روی پاهایتان بگذارید تفاوت زیادی دارد. این حالت نشان دهنده ی اشتیاقی است که برخلاف بسیاری از مردم شما از آن برخوردارید و احتمالا به همین دلیل است که دیگران جذب شما می شوند.
اشتیاق شما نسبت به دنیای پیرامون تان به دیگران هم انرژی می دهد، به ویژه زمانی که این شور و شوق با برخورد گرم و صمیمانه ی شما هم همراه باشد.
تنها مسأله ای که وجود دارد این است که از آنجایی که شخص با احساس و پرشوری هستید، گاهی زیاد احساساتی می شوید.
۵- پا روی پا انداختن
اگر همیشه یک پایتان را روی دیگری می اندازید، این حالت نشان می دهد شما شخص بسیار خلاقی هستید. شما مهارت زیادی در ایجاد تغییر دارید اما به دیگران سخت اعتماد می کنید.
با این حال، اگر به کسی اعتماد کنید، می توانید با آن شخص وارد گفتگوی عمیقی شوید و از آن لذت ببرید و قادرید دیگران را به خوبی درک کنید.
اگر یک پایتان را روی دیگری می اندازید و بعد پای بالایی را بالا و پایین تکان می دهید، این مسأله نشان می دهد که شما انسان منظمی هستید و دوست دارید همه چیز سر وقت انجام شود.
۶- نشستن در وسط کاناپه
اگر وقتی می خواهید روی کاناپه بنشینید وسط آن را انتخاب می کنید، این مسأله نشان می دهد شما اعتماد به نفس خیلی زیادی دارید و در مورد انتخاب هایتان تردید نمی کنید.
شما جسور و برونگرا هستید و همانطور که انتظار می رود دوست دارید در مرکز توجه باشید.
۷- دست به سینه شدن
دست به سینه شدن نشان می دهد که شما در حالت تدافعی هستید اما از نه موضع ضعف بلکه از موضع قدرت.
این روشی برای محافظت از بدن تان است و کسانی که اغلب اوقات به این شکل می نشینند آدم های جدی تری هستند و نگاه تحلیلی تری به مسائل دارند.
۸- گرفتن دسته های صندلی
اگر وقتی روی صندلی های دسته دار می نشینید، دسته های آن ها را می گیرید، این حالت نشان می دهد که آدم بسیار دقیق و متعهدی هستید.
این مسأله نشان می دهد که شما نسبت به مسائل پیرامون تان حساس بوده و انسان واقع گرایی هستید و همین ویژگی ها شما را به تکیه گاه عاطفی خانواده و دوستان تان تبدیل کرده است.
۹- تکیه دادن به کف دست ها
شاید تصور کنید که این حالت نشان دهنده ی راحتی و آرامش است اما در واقع نشان می دهد که شما در زندگی تان نگاهی تحلیلی به مسائل خود دارید.
همچنین شما دوست دارید قبل از آنکه تصمیمی بگیرید، شناحت دقیق تری از موقعیت مورد نظرتان پیدا کنید، چون شما شخص محتاطی هستید و قبل از هر تصمیمی دوست دارید همه ی ابعاد ماجرا و انتخاب های دیگر را بررسی کنید.
۱۰- چهار زانو نشستن
چهار زانو نشستن نشان دهنده ی شخصیت آسوده خاطر و بی دغدغه ی شما است. شما رک و خلاق هستید و می توانید خودتان را به راحتی با شرایط مطابقت دهید.
شما از تجربه ی چیزهای جدید لذت می برید و تغییر برنامه یا روال روزمره ی زندگی شما را خیلی مضطرب نمی کند چون به شدت سازگار هستید
اگر این نشانه ها را دارید مضطرب و درون گرا هستید
اضطراب صدایی در پس ذهن شماست که میگوید "قرار است اتفاق بدی بیفتد." این همان چیزی است که شما را تا نیمههای شب بیدار نگاه میدارد: فکر کردن بهاتفاق شرمآوری که پنج سال پیش اتفاق افتاده است.

اضطراب صدایی در پس ذهن شماست که میگوید "قرار است اتفاق بدی بیفتد." این همان چیزی است که شما را تا نیمههای شب بیدار نگاه میدارد: فکر کردن بهاتفاق شرمآوری که پنج سال پیش اتفاق افتاده است.
همه درونگراها افراد مضطربی نیستند. برونگراها و افرادی باشخصیت میانه نیز دچار اضطراب میشوند. در حقیقت درونگرایی و اضطراب یک چیز واحد نیست، بلکه این افراد به محیط آرام و دارای حداقل عوامل استرسزا تمایل بیشتری دارند. درحالیکه اضطراب یک اصطلاح عمومی برای اختلالاتی است که ترس، نگرانی و استرس بیشازاندازه ایجاد میکنند.
اما اضطراب بخش ثابتی از زندگی بسیاری از درونگرایان است. به گفته دکتر "لائوری هلگو" این اختلال در درونگرایان بیشتر از برونگرایان دیده میشود
بعضیاوقات اضطراب مشهود است؛ مانند حمله پانیک و دستهای عرق کرده. اما همیشه اینگونه نیست. بسیاری افراد دچار نوعی اضطراب که در آن فرد بهظاهر طبیعی به نظر میرسد. این افراد حتی ممکن است زندگی بسیار موفقی داشته باشند. هیچکس از ظاهرشان متوجه ترس و اضطرابی که حس میکنند نمیشود. گاهی اوقات حتی خود نیز متوجه آن نمیشوند.
افراد زیادی با این نوع استرس آشنا هستند و ارتباط نزدیکی با اختلال اضطراب عمومی دارد که 6.8 میلیون نفر در آمریکا به آن دچارند. این اختلال در زنان دو برابر مردان است.
آیا درونگرا و مضطرب هستید؟
همیشه آمادهاید
ذهن شما همیشه در هر شرایطی بدترین سناریو را متصور میشود. درنتیجه ممکن است به خود بیایید و ببینید که دارید برای آن شرایط آماده میشوید. مثلاً ممکن است هنگام سفر هم در چمدان و هم در ساک دستی وسایل ضروری قرار دهید تا درصورتیکه یکی از آنها گم شد، دیگری را داشته باشید. مردم شما را فردی مطمئن و قابلاعتماد میبینند و این آمادگیها اغلب به کار میآیند. اما افراد کمی میدانند که این آمادگی ریشه در اضطراب دارد.
از درون وحشتزدهاید، اما از بیرون خونسردید
نکته جالب این است که این افراد میزان استرس خود را بروز نمیدهند و به همین دلیل است که این اختلال پنهان است. این افراد میآموزند احساسات خود را دستهبندی کنند.
جهان را به شیوهای اساساً متفاوت میبینید
اضطراب "تنها در ذهن" شما نیست. محققان فهمیدهاند افراد مضطرب جهان را متفاوت از دیگران میبینند. در مطالعهای که انجام شد، افراد مبتلا به این اختلال نسبت به دیگران در تشخیص عوامل اصلی خطر یا شرایط بحرانی عملکرد خوبی نداشتند. بهعبارتدیگر، افراد مضطرب اکثر احساساتشان را به "خطرناک" تعمیم میدادند، حتی اگر تهدید و خطری در آنها وجود نداشت.
مدام حس میکنید باید کاری انجام دهید
درونگراها برای کسب انرژی ازدسترفته به زمان و استراحت زیادی نیاز دارند، بنابراین این حس برایشان مشکلساز است. این بدان معنا نیست که فرد در فعالیتهای اجتماعی زیادی شرکت میکند، بلکه همواره اجباری درونی حس میکند که باید کاری انجام دهد یا بهترین باشد. مشغول بودن به امور دیگر حواس فرد را از اضطراب منحرف کرده و به او حس کنترل میدهد.
از بیرون آدم موفقی هستید
پیشرفت گرا، منظم، دقیق و پیشگام در برنامهریزی پیش از موعد برای تمام احتمالات. شاید تمام این خصوصیات تصویری از موفقیت به نظر برسند. اما مشکل اینجاست که هیچیک از دستاوردهای فرد برایش کافی نیست. او همواره حس میکند باید کار بیشتری انجام دهد.
از ناامید کردن دیگران میترسید
ممکن است این افراد به دنبال راضی و خشنود کردن دیگران باشند. آنقدر از ناراحت کردن دیگران میترسند که بهسختی تلاش میکنند تا همه را راضی نگاهدارند، حتی درازای فدا کردن نیازهای خودشان.
مضطرب سخن میگویید
بااینکه فردی درونگرا هستید و آرامش و سکوت را ترجیح میدهید، اما مداوم و بیوقفه حرف میزنید که دلیلش نگرانی و اضطراب است. به همین دلیل این افراد گاهی با برونگرایان اشتباه گرفته میشوند.
زندگی خود را بر پایه کنارهگیری و اجتناب بناکردهاید
زندگی خود را غرق کردهاید تا مبادا شکست بخورید. به کارهای روتین و تجارب آشنا چسبیدهاید که در شما حس راحتی و کنترل ایجاد میکنند.از تجارب عاطفی شدید مانند مسافرت، رویدادهای اجتماعی، درگیری یا هر چیزی که حس اضطراب را بیدار کنند، اجتناب میکنید.
بیشازحد فکر میکنید
حرفهای بسیار منفیای با خود میزنید. معمولاً اشتباهات گذشته را در ذهن مرور میکنید؛ روی سناریوهای ترسناکی که ممکن بود اتفاق بیفتد تمرکز میکنید و از لذت بردن و زندگی در زمان حال غافل میشوید، زیرا منتظر بدترین اتفاقها هستید. گاهی ذهنتان پر از این افکار است و قادر به متوقف کردنشان نیستید.
کمالگرا هستید
سعی دارید با رسیدن با ظاهرتان و انجام بینقص کارها نگرانیهایتان را آرام کنید. این کار میتواند نتایج مثبت داشته باشد، اما هزینه و عواقبی نیز دارد. شما رویکرد "همه چیز یا هیچ" به زندگی دارید ("اگر بهترین دانشآموزم نباشم، پس بدترینم"). ممکن است انتظارات غیرمعقول از خود داشته باشید که با ترس عمیقی از شکست در تحقق آنها همراه است.
تیک عصبی دارید
به گفته روانشناسان اضطراب ممکن است بهصورت انقباض مداوم عضلات و درد ناگهانی در بدنتان جلوه کند. یا ممکن است ناخودآگاه ناخنهایتان را بجوید، پوست سرتان را بخارانید یا دیگر تیکهایی که انرژی عصبی را از شما خارج کند.
همیشه خستهاید
ذهن شما همیشه درگیر است، بنابراین راحت نمیخوابید و مدام بیدار میشوید. حتی اگر خوب بخوابید، بازهم در طول روز احساس خستگی میکنید. زیرا مبارزه بیوقفه با اضطراب پنهان درونی بسیار خستهکننده است.
خیلی زود وحشتزده میشوید
دلیلش این است که سیستم عصبی شما همیشه گوشبهزنگ است. آژیر آمبولانس، صدای به هم خوردن درب یا حتی صدایی غیرمنتظره شما را واقعاً میترساند.
خیلی راحت تحریک میشوید
شما با استرس پایدار زندگی میکنید، به همین دلیل حتی مشکلات و ناراحتیهای جزئی نیز شما را آشفته میکنند.
قادر به متوقف کردن اضطرابتان نیستید
اضطراب چیزی نیست که یکروزه تصمیم به متوقف کردنش بگیرید. درواقع محققان بر این باورند که ذهن افراد مضطرب تا حدی با افراد معمولی متفاوت است. آنها اشاره کردند که این دسته افراد نمیتوانند عکسالعملهای پراضطرابشان را کنترل کنند و این امر به دلیل تفاوت اساسی در مغز است. اما میتوانند روشهایی برای کنار آمدن با استرس بیاموزند.
رابطه نوع غذاخودن وشخصیتتان را بدانید
استادان روان شناسی و محققان اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که مدل غذا خوردن و نظرتان درباره غذاها، اطلاعات زیادی درباره شخصیت شما می دهد. در این بین، بعضی از افراد سریع و تند غذا می خورند و بعضی دیگر کند و آرام
در زندگی جزئیات کوچکی وجود دارد که نشان دهنده شخصیت شماست. خیلی از این چیزها حتی خارج از کنترل ما هستند.

استادان روان شناسی و محققان اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که مدل غذا خوردن و نظرتان درباره غذاها، اطلاعات زیادی درباره شخصیت شما می دهد. در این بین، بعضی از افراد سریع و تند غذا می خورند و بعضی دیگر کند و آرام. بعضی افراد در هر قاشقی که غذا می خورند، تکه ای از همه محتویات غذایشان را در آن می گذارند و بعضی از افراد همه محتویات غذا را به صورت جداگانه از هم می خورند. در ادامه مطلب، نتایج پژوهش های جالبی را درباره رابطه نحوه غذا خوردن افراد و شخصیت شان خواهید خواند.
اگر به آرامی غذا می خورید
اگر شما جزو گروهی باشید که غذای تان را به آرامی می خورید، به این معناست که شما جزو افرادی هستید که واقعا از غذا خوردن لذت می برند و هیچ عجله ای برای تمام کردن آن ندارند. شما سعی می کنید از هر دقیقه از زندگی لذت ببرید و هیچ عجله ای برای تمام کردن کارها ندارید. شما بر این باور هستید که کاری که عالی اما دیرتر انجام شود، بسیار بهتر از کاری است که با عجله انجام شود. در ارتباط با افراد مختلف شما فقط در زمان حال زندگی می کنید. در ضمن، فردی مبارزه گر هستید اما در عین حال زمان ها را لذت بخش می گذرانید. شاید بتوان گفت که شما ساعت درونی ندارید و این موضوع گاهی باعث عصبانیت(Anger) دیگران می شود چون شما توجهی به زمان ندارید اما لطفا اجازه ندهید این اتفاق شما را از شخصیت واقعی تان دور کند. فقط حواس تان باشد سرعت زندگی از شما بیشتر نشود و شما عقب نمانید.
اگر تند غذا می خورید
کسانی که غذایشان را به تندی می خورند و با سرعت هرچه تمام تر غذای شان را تمام می کنند، معمولا کسانی هستند که بیشتر کارهای شان را قبل از اتمام مهلت آن، انجام می دهند. این ویژگی باعث می شود که مدیرتان در سر کار عاشق شما باشد. شما فردی هستید که با یک دست دو هندوانه بر می دارید و تمایل به رقابت(Competition) سالم در شما وجود دارد و مغز شما حدود 10 قدم جلوتر از وضعیت فعلی شما کار می کند. در ارتباط با افراد دیگر، شما معمولا نیازهای دیگران را بر نیازهای خودتان مقدم می دانید و شاید بتوان گفت طبیعت شما به نوعی محافظه کارانه است. تند غذا خوردن نشان می دهد که شما برای خودتان وقت کافی در نظر نمی گیرید پس لطفا از این به بعد حواس تان باشد که برای نیازهای خودتان هم وقت صرف کنید و لطفا با سرعت زیاد زندگی نکنید و گاهی سرعت را آهسته کنید و از لحظه ها لذت ببرید.
اگر نمی گذارید که غذاها با هم قاطی شود
اگر شما جزو افراد تفکیک کننده باشید یعنی این که هیچ علاقه ای ندارید تا محتویات غذا در داخل بشقابتان با یکدیگر تماس داشته باشند، شما دوست دارید همه چیز تمیز و مرتب باشد و از موقعیت های در هم بر هم به شدت اجتناب می کنید. در خانه شما معمولا جزو افرادی هستید که ظرف ها را می شویید یا خانه را تمیز می کنید اما اگر با افراد خانه به مصالحه برسید، شما فردی هستید که می توانید مسئولیت ها را تقسیم بندی و برنامه ریزی کنید. مغز شما همیشه در حال درست کردن یک فهرست از کارهاست و همین موضوع باعث می شود که در موقعیت های مختلف مضطرب نشوید. اگر کمی یاد بگیرید که انعطاف پذیر باشید به احتمال زیاد از زندگی بیشتر لذت می برید.
اگر عاشق غذاهای آبکی هستید
اگر جزو این دسته از افراد باشید، سوپ، دیزی و غذاهای مایع را بیشتر دوست دارید و اغلب غذای تان را با صدا می خورید! شما شخصیت آزاد و رهایی دارید و اغلب توجهی به این ندارید که دیگران درباره شما چه فکری می کنند و کاری را انجام می دهید که خودتان آن را دوست دارید و این چیزی است که اغلب آدم ها شما را به خاطرش تشویق می کنند. شما در مقابل دیگران فردی بسیار رک هستید.
اگر عاشق تست کردن غذاهای جدید هستید
اگر شما جزو این دسته از افراد باشید، یعنی در زندگی هیچ وقت خسته و کسل نمی شوید و به شدت تمایل به انجام کارهای ریسکی دارید. در محل کار شما از طرح ها و ایده های نو اصلا نمی ترسید و این روحیه جسورانه شما باعث می شود اغلب افراد دوست داشته باشند که با شما ارتباط برقرار کنند. فقط لطفا حواس تان باشد که به دیگران فشار نیاورید تا مانند شما جسور و شجاع بشوند زیرا همه افراد این روحیه را ندارند.
اگر 2 غذای مختلف را با هم نمی خورید
اگر شما جزو این دسته از افراد باشید یعنی تمایل دارید اولا مواد غذایی را در بشقاب تفکیک کنید و دوما تا یک بخش را تمام نکرده باشید، سراغ بخش دیگر نمی روید. شما فردی هستید که به جزئیات توجه می کنید و هیچ وقت مسائل مختلف را با هم ارتباط نمی دهید. افراد دیگر ممکن است درکی از روش شما برای انجام کارها نداشته باشند و شاید گاهی به این روش شما وسواس هم بگویند. شما فرد بسیار با دقتی هستید و در محیط کار اغلب ستایش می شوید چون به همه جزئیات توجه کامل دارید. فقط به خاطر توجه زیاد به جزئیات سعی کنید خیلی برای دیگران بیگانه نشوید. برای روابط بهتر با دیگران سعی کنید کمی صبورتر و انعطاف پذیرتر شوید.
اگر محتویات غذا را با هم مخلوط می کنید
افراد در این دسته همه محتویات غذا را با هم مخلوط و سعی می کنند در یک قاشق از غذا همه چیز وجود داشته باشد. به طور مثال هم سالاد شیرازی باشد و هم برنج و قرمه سبزی! اگر این گونه اید یعنی شما فردی بسیار قوی و قادر به انجام همه کار هستید. در محل کار رئیس شما دوست تان دارد زیرا می داند شما تمایل به دریافت همه مسئولیت ها دارید. شما فردی هستید که به شدت رفتار دوستانه دارد. شما ارتباط سالمی با افراد مختلف و دوستان تان دارید و برای همه آدم های مهم زندگی تان وقت می گذارید. شما فردی هستید که کارها را بیش از حد توان تان انجام می دهید و انتخاب این که کدام کار را اول شروع کنید کمی برای شما سخت است پس بهتر است در زندگی کمی اولویت های خود را مشخص کنید.
اگر غذا را پیش از خوردن دسته بندی می کنید
این دسته از افراد قبل از شروع غذا، همه محتویات بشقابشان را به اندازه های مناسب برای جویدن و در دهان گذاشتن آماده می کنند. اگر جزو این دسته از افراد هستید، یعنی آینده نگرید و هر حرکتی را در آینده با توجه به حرکت قبل از آن پیش بینی می کنید. در محیط کار شما معمولا رویاهای بزرگ دارید و به شدت تلاش می کنید تا پله های ترقی را طی کنید.
در ارتباط با دیگران شما دوست دارید قرار ملاقات ها از قبل مشخص شده باشد و برای زندگی تان اهداف بزرگی دارید. فقط لطفا حواس تان باشد اهداف تان باعث نشود که از زمان حال لذت نبرید. از زمان حال لذت ببرید و همچنین در مسیر رسیدن به اهدافتان هم همیشه سعی کنید از لذت بردن غافل نشوید
تشخیص شخصیت از روی دست خط!
اعمال و رفتار هر کس طقعا نشانگر شخصیت درونی اوست. دست خط یکی از مواردی است که می توان از روی آن شخصیت افراد را تشخیص داد.

کسانى که خطى نامرتب دارند
کسانى دست خط مرتب و خوانایى داشته باشند
کسى که خیلى پر رنگ مى نویسد و قلم را زیاد فشار مى دهد
دست خط افراد گواهی از چگونگی شخصیت افراد است. با مقایسه دست خط و حروف نوشته شده می توان عجول یودن، استرس و ... را در وجود افراد تشخیص داد. در این مقاله بهتشخیص شخصیت ار روی دست خط پرداخته ایم.
کسانى که خطى نامرتب دارند
احتمالاً در زندگى بسیار فعال هستندو به همین دلیل برایشان مشکل است که بتوانند ثابت و بى تحرک بمانند و برخى از کارهایشان حساب شده و سنجیده نیست. به همین دلیل گاهى اوقات براى دوستان و افراد خانواده غیرقابل پیش بینى هستند. آزادى شخصیتى براى آن ها خیلى مهم است و اهمیت زیادى به استقلال خود مى دهند و ممکن است گاهى خیلى احساساتى رفتار کنند.
کسانى دست خط مرتب و خوانایى داشته باشند
مى توان این طور برداشت کرد که آن ها خودشان را بسیار کنترل مى کنند و دوست ندارند به راحتى شخصیت خود را لو بدهند. حتى گاهى اوقات برایشان مشکل است که احساساتشان را بروز دهند و آن را سرکوب مى کنند.
کسى که خیلى پر رنگ مى نویسد و قلم را زیاد فشار مى دهد
احتمالاً علاقه زیادى به مخالفت کردن با دیگران دارد؛ چرا که احساس قدرت و اعتماد به نفس زیادى مى کند و دوست دارد روى دیگران اعمال نفوذ کند و به همین خاطرشخصیت افراد را درست درک نمى کند.
کسانى که خیلى کمرنگ مى نویسند
احتمال این که فردى حساس و دلسوز باشند بسیار زیاد است و موقعیت دیگران را حتى بیشتر از خودشان درک مى کنند و این امکان نیز وجود دارد که قادر به اثبات حرف خودشان نباشند و خیلى راحت ضربه مى خورند و وقتى دیگران از آن ها انتقاد مى کنند خیلى سریع از موضع خودشان عقب نشینى مى کنند.
کسانی که خیلى کند و آهسته مى نویسند
به سرعت قادر به نشان دادن عکس العمل نیست؛ این افراد احتمالاً به زمان بیشترى براى ابراز عقیده خود نیاز دارند. افرادى که آهسته مى نویسنداز نظر خلق و خو اغلب اشخاصى ملاحظه کار و محتاط هستند و در نتیجه به زمان بیشترى براى فکر کردن و فهمیدن نیاز دارند و در ابراز احساساتشان هم کند هستند و اغلب دوست دارند هیچ تصمیمى نگیرند تا این که یک تصمیم غلط بگیرند.
کسانی که دست خط تند و شتابزده اى دارند
احتمالاً افرادى کم حوصله هستند و از اتلاف وقت خسته مى شوند و از نظر خلق و خو بسیار لحظه اى هستند. سریع درک مى کنند و در نشان دادن رفتار و احساساتشان چندان پایدار نیستند و اغلب به دلیل شتابزدگى در تصمیم گیرى دچار لغزش و خطا شده و از این که در آرامش به حرف هاى دوستانشان گوش کنند خسته مى شوند.
کسانی که دست خط ساده اى دارند و خیلى ابتدایى مى نویسند
در روابط با دیگران ترجیحاً واقع گرا و با تدبیر هستید و نمى توانید قبول کنید که گاهى باید با دیگران کنار بیایید و به آن ها توجه کنید و همچنین اطرافیان به ندرت از آن چه درون شما مى گذرد آگاهى پیدا مى کنند.
کسانی که دست خطى زیبا و پررنگ و لعابى دارند
این امکان وجود دارد که گاهى به شدت رسمى برخورد کرده و خیلى مفصل و با علاقه درباره مسایل دلخواهتان حرف بزنند و این احتمال نیز وجود دارد که درخواسته ها و تمایلاتتان پر توقع و رویایى باشند.
اگر شما خود را داراى دست خط ریزى مى بینید و بسیار کوچک مى نویسید
احتمالاً شما توانایى هاى خود را دست کم مى گیرید و خودتان را از آن چه واقعاً هستید کمتر ارزیابى مى کنید و ممکن است گاهى تنگ نظر و خرده گیر باشید.
اما اگر درشت مى نویسید
این احتمال وجود دارد که خودتان را زیادى بزرگ و مهم جلوه داده و گاهى بسیار با اعتماد به نفس و از موضع قدرت رفتار مى کنید.
اگر کسى دست خط شکسته اى دارد و حروف را زوایه دار و شکسته مى نویسد
فردى بسیار با اراده مى باشد و در کارهایش حد وسط را قبول ندارد و به همین علت اهل سازش و مصالحه نیست و اغلب به همین خاطر که وسط را دوست ندارد از دیگران خسته مى شود و تصمیمى نمى گیرد چون دوست ندارد راه اشتباه را انتخاب کند.
اگر فردى دست خط ملایم و کشیده اى دارد
آدمى چند بعدى است و مى تواند مشکلاتش را از زوایاى مختلف بررسى و درک کند. برایش تنوع مهم است و گاهى احساس مى کند استعدادهاى زیادى دارد و نمى تواند هیچ کدامشان را به درستى شکوفا کند. ممکن است فردى زود رنج باشد و به ندرت علیه برداشت ها و انتقادات دیگران از خود دفاع کند.
اگر کلمات را درهم و فشرده مى نویسید
احتمالاً شما فرد راحتى نیستید و در جمع خودتان را کنارى مى کشید و مى خواهید کنترل خود را از دست ندهید. از برقرارى رابطه با دیگران خوشتان نمى آید و گاهى دوست ندارید خود را فردى خوش فکر نشان بدهید. اغلب بعد از دیگران ابراز عقیده مى کنید و عقیده خود را مى گویید واین به این علت است که قدرى محتاط هستید.
کسى که کلمات را با فاصله و باز باز مى نویسد
خیلى راحت با دیگران رابطه برقرار کرده و خیلى ساده و بى تکلف و مستقیماً به دیگران نزدیک مى شود. گاهى به راحتى از کوره درمى رود و با این کار ممکن است به حریم شخصى دیگران تجاوز کند و این به این علت است که او ارزشى به خوددارى کردن و کنترل خود نمى دهد، اما انسانى کوشا و باطراوت است که سریع تصمیم گرفته و با کارهاى خود به دیگران خدمت مى کند.
این کلمات را هرگز به یک زن نگویید
«آرام باش» این عبارت دو کلمه ای به هیچ عنوان کارساز نیست و به مردها توصیه می کنیم تاحد امکان از آن استفاده نکنند. شاید تصور کنید این دو کلمه هیچ گونه بار منفی ندارد اما این دیدگاه شماست و خانم ها اینگونه فکر نمی کنند...

زنان با شنیدن این جمله خشمشان بیشتر می شود. دلیل آن نیز این است که خانم ها تصور می کنند مردها می خواهند در هر شرایطی از موضع بالا بر اتفاق ها کنترل داشته باشند و با گفتن عبارت «آرام باش» می خواهند او را آرام کنند و اهمیتی به بد بودن شرایط نمی دهند. بنابراین، توصیه اکید می شود که آقایان تا حد امکان از این دو کلمه کوچک در برابر خانم ها استفاده نکنند.
بار تحقیرآمیز دارد
به طور مثال، با نامزد یا همسر خود قرار است برای صرف شام بیرون بروید شما تصور می کنید در این موقعیت می توانید در مورد روابط یا مشکلات با هم صحبت کنید اما متوجه می شوید او دوست خود (که شما به هیچ عنوان از او خوشتان نمی آید) را نیز دعوت کرده است. او به شما می گوید: «آرام باش». اما چیزی که شما می شنوید این است: «تو کاملا بی منطق شده ای». این کاملا درست است: بیشتر زنان با شنیدن این عبارت با خود فکر می کنند احساسات آنها هیچ ارزشی ندارد و به همین دلیل، برافروخته و عصبانی می شوند.
به هیچ عنوان کمک کننده نیست
درست است، شما عصبانی هستید. اما بیان عبارت کوتاهی که بیان کننده عصبانیت شما است، برای حل مساله هیچ کمکی نمی کند. بیشتر مردم دوست ندارند احساساتشان به آنها دیکته شود. عبارت «آرام باش» به هیچ عنوان دوستانه نیست بلکه کاملا هم غیرصمیمانه و ناراحت کننده است. مردها با بیان این دو کلمه به ظاهر ساده، آتش دعوا را بیشتر می کنند. پس تصور نکنید با گفتن این عبارت نابودکننده می توانید باعث بهتر شدن اوضاع بشوید.
غیر منصفانه است
برخی از مردها بدون هیچ قصد و غرضی این دو کلمه را استفاده می کنند و همه تلاش آن آرام کردن شرایط است. اما برخی از مردها هنگامی که احساس ضعف می کنند از این کلمات سوءاستفاده می کنند و باعث ناراحتی طرف مقابل خود می شوند. هنگامی که مردی خودش عصبانی است و کنترلش را از دست داده است به زن می گوید که آرام باشد و رفتار خود را کنترل کند.
آنها به خوبی می دانند این جملات باعث عصبانیت زن می شود و به این ترتیب، با این ترفند خیلی راحت، عصبانیت و رفتار بد خود را توجیه می کنند. این یک درماندگی واقعی است و به هیچ عنوان منصفانه نیست. اصولا مردهایی که از این ترفند نابخردانه استفاده می کنند از رفتارهای والدین خود یا اطرافیان الگو گرفته اند و تصور می کنند زنان قدرت کنترل عصبانیت خود را ندارند. اما این مساله صحت ندارد.
اما ما برای خانم ها توصیه ای داریم. اگر مرد شما در مواقع حساس از این دو کلمه سوءاستفاده کرد، خیلی راحت با او موافقت کنید. با آرامش کامل به او بگویید: « بله. من ناراحت و عصبانی هستم و احساسات من ارزشمند هستند.» سپس سعی کنید برای تخلیه احساسات بد خود با دوستی تماس بگیرید یا بیرون بروید و در هوای آزاد کمی پیاده روی کنید. و مراقب باشید دفعه بعد که دوباره با هم یکی به دو کردید، برای تلافی، از این دو کلمه آزار دهنده سوء استفاده نکنید.
واقعیت های ازدواج که حتما باید قبل از ازدواج کردن بدانید!
ازدواج یکی از بهترین مسیرهایی است که هر جوان می تواند انتخاب کند ولی برای یک ازدواج موفق و شاد می بایست هر دو طرف آموخته های اخلاقی و عاطفی کافی داشته باشند که در طی مسیر زندگی کمتر به مشکلات برخورد کنند.

اگر قصد ازدواج دارید باید این واقعیت های ازدواج را بدانید. اگر چه سن ازدواج در بیشتر جوامع بالا رفته است ولی باز هم می توان گفت ازدواج یکی از بهترین تصمیمات در زندگی هر شخص محسوب می شود. ازدواج کردن و متاهل ماندن یک مسیر در زندگی است که نیاز به شناخت کافی از تمام زوایای زندگی دارد. طبق آمار نیویورک تایمز ازدواج سبب می شود مردم شادتر باشند ولی با این حال بسیاری از مردم معتقدند که اگر مجرد بمانند از زندگی خود راضی تر هستند. بیشتر افراد از طول دوره پر استرس میانسالی می هراسند. در ادامه نت نوشت از واقعیت های ازدواج برایتان خواهد گفت و آن وقت تصمیم بگیرید که می خواهید ازدواج کنید یا نه؟!
راه های تحکیم رابطه زناشویی : انجام این کارها در تحکیم پایه های ازدواج و رابطهتان مفید است.
واقعیت های ازدواج
سن ازدواج
یکی از واقعیت های ازدواج دانستن سن مناسب برای ازدواج کردن است. افرادی که در حدود سن ۲۳ سالگی ازدواج می کنند کمتر از دیگر افراد جدا خواهند شد. مطالعات دانشگاه پنسیلوانیا نشان می دهد که ازدواج هایی که در حدود سن ۱۸ سالگی رخ داده بیشترین آمار طلاق را به خود اختصاص داده اند. اما افراد ۲۳ ساله و یا در همین حدود که دست به ازدواج میزنند آمار طلاق آنها تنها ۳۰ % بوده است. این دسته از افراد به اندازه کافی بالغ نیستند و به راحتی نمی توانند شرکای مناسبی برای زندگی خود انتخاب کنند.
علل ناپایداری ازدواج و زندگی مشترک چیست؟
حس و حال رمانتیک
بسیاری از جوانان ازدواج را یک بعد کاملا احساسی و رمانتیک زندگی به شمار می آورند. می توان گفت احساسی بودن تنها یک بعد از چندین وجه ازدواج می باشد. حس و حال عاطفی که در دوران ماه عسل به سطح بالایی می رسد. چیزی در حدود یکی دو سال بیشتر طول نخواهد کشید. این شور عشق و احساسات شدید دوام همیشگی نخواهد داشت و تغییر شکل خواهد داد. پس بد نیست اگر قصد ازدواج دارید بدانید که ازدواج یک ماه عسل چندین ساله نیست. بعد از مدتی شور و حرارت احساسات شما به یک زندگی مشترک بالغانه تغییر شکل می دهد و این یکی از واقعیت های ازدواج است.
نشانه های زندگی ناموفق ، اشتباهات زوجین و رفتارهای اشتباه در زندگی مشترک را بشناسید
با انرژی زندگی کنید
شاد بودن یکی از راههای تکامل در زندگی مشترک است. اگر شما با خبرهای خوب شریک زندگی خود را هیجان زده کنید رابطه شما شکل بهتری خواهد داشت. تحقیقات نشان داده است زوج هایی که به طور فعال جشن های کوچک و بزرگ بابت اتفاقات و خبرهای مختلف در زندگی خود می گیرند، نرخ بالاتری در رفاه داشته اند. با غافلگیری های شاد کننده می توانید ایام شاد و پر انرژی را بسازید. برای شادی و مهیا کردن جو شاد در زندگی مشترک خود همیشه پیش قدم باشید.
حرفهایی که هرگز نباید به همسرتان بگویید و راهکارهایی برای بحثهای زن و شوهری
دوران دوستی را فراموش نکنید
شادترین ازدواج ها بین بهترین دوستان رخ می دهد. دوستی هایی که صحیح انتخاب شده اند و مسیر درستی را طی کرده اند می تواند به یک ازدواج شاد کشیده شود.کسانی که دوستان خوبی برای همدیگر هستند در طی زندگی مشترک نیز می توانند دوستان خوبی برای هم باشند. این یک مکانیسم کلیدی است که در رضایت از زندگی نقش به سزایی دارد.دوستان صمیمی کمتر از دیگران به سمت طلاق خواهند رفت.
راز روابط بی سرانجام و کوتاه مدت امروزی چیست؟ چگونه دچار رابطه های سمی نشویم؟
اختلاف سن
اختلاف سنی به جا چند سال است؟ این سوالی است که شاید برای شما هم پیش آمده باشد و از واقعیت های ازدواج این است که باید این موضوع را بدانید.
مطالعات نشان می دهد که اختلاف سنی یک سال بین زن و شوهر تنها ۳ % احتمال طلاق بینشان هست و اختلاف سنی ۵ ساله ۱۸% و اختلاف سنی ۱۰ ساله به احتمال قوی ۳۹% بیشتر می شود.می توان طبق این آمار گفت که اختلاف سنی هر چه کمتر باشد به یکی از گزینه های ازدواج موفق نزدیک تر هستیم.
پایداری عشق بعد از ازدواج با یک راه حل ساده
همکاری
مشارکت در کارها می تواند زندگی آرامتری را برای شما مهیا کند. در هر کاری که مربوط به زندگی شما میشود با هم همکاری داشته باشید. این کارها می تواند کار منزل، نگهداری از کودک، مراقبت از گیاهان، درآمدزایی یا حتی یک تفریح باشد. بیش از ۶۰% افرادی که از ازدواج خود راضی بوده اند می گویند نظارت دو طرفه در کارها دارند. این در حالی است که ممکن است یکی از طرفین در کاری مهارت بیشتری داشته باشد. با این اوصاف می توانید همکاری کنید یا تقسیم وظایف داشته باشید.
این سرفصلها و واقعیت های ازدواج می تواند راهنمای شما قبل از ازدواج باشد. اگر دیدگاه اشتباهی از ازدواج دارید دید خود را اصلاح کنید. سعی کنید با روش صحیح وارد زندگی شوید تا زندگی آرام تر و شادتری داشته باشید.
7 گیاه آپارتمانی برای درمان استرس+عکس
مردم برای درمان استرس و آرامش ذهن خیلی کارها انجام می دهند. به عنوان مثال در کلاس های یوگا شرکت می کنند، سفر می روند، موسیقی آرام بخش گوش می دهند. اما آیا می دانستید با پر کردن خانه از گل ها و گیاهان سبز با استرس مبارزه کنید و آرامش بیشتری داشته باشید؟ گیاهانی که در ادامه معرفی کرده ام از نظر علمی ثابت شده است که برای درمان استرس مفید هستند.گل نعنا

این گیاه علاوه بر این که لذت آشپزی را بیشتر می کند برای درمان استرس نیز مفید است. از نظر علمی ثابت شده است که بو کردن نعنا سطح ناامیدی را کاهش می دهد و هوشیاری را تقویت می کند.
جاسمین

جاسمین گیاه بسیار خوشبو و زیبایی است که عطر آن به اندازه قرص دیازپام آرام بخش است. در یکی از آزمایشات وقتی بوی این گیاه داخل قفس موش ها پخش شد همه موش ها آرام در گوشه ای از قفس نشستند.
آلوئه ورا

همه ما این گیاه را به خاطر خاصیت آبرسانی و درمانی آن دوست داریم. اما آیا می دانستید که این گیاه می تواند هوا را از مواد سرطان زا تصفیه کند و شب ها از خود اکسیژن منتشر کند؟ گیا آلوئه در یک آزمایش استرس را در موش ها کاهش داد.
اسطوخودوس

از این گیاه سال ها ست که استفاده های درمانی برای افسردگی و آرامش اعصاب می شود. بوی اسطوخودوس در یکی از آزمایش ها سرعت ضربان قلب را در دانشجویان پرستاری در شرایط پر استرس کاهش داده است.
گیاه ماری (سنسوریا)

این گیاه هوای اطراف خود را از ۱۰۷ سموم مختلف پاکسازی می کند و شب ها از خود اکسیژن زیادی استخراج می کند. سنسوریا سطح انرژی را بالا می برد، سردرد را کاهش می دهد و تنفس را راحت تر می کند.
ریحان

این گیاه خوشمزه حاوی ترکیبی به نام لینالول است که در رایحه درمانی به کار می رود و خاصیت آرام بخش دارد.
نخل اریکا

این گیاه زیبا سموم خطرناکی چون فرمالدهید، تریکلوراتیلن و بنزن موجود در فضا را از بین می برد. در نتیجه تنفس هوای سالم سطح فشار خون را پایین می آورد.
۵ توصیه برای عاشقی بعد از سن ۴۰ سالگی
اگر سنتان 40 سال یا بیشتر است و قصد عاشق شدن دارید بهتر است این مطلب را بخوانید.عشق مسالهای شیرین و لذتبخش است و هر زمان به آن مبتلا شوید از آن لذت خواهید برد. اما عشقهای مربوط به بعد از ۴۰ سالگی شرایط خاص خودشان را دارند. در این مطلب توضیحاتی درباره این عشق در ۴۰ سالگی و بعد از آن داریم.

بهترین زمان
شاید نتوان گذشته را پاک کرد، اما میتوان به خوبی از آن درس گرفت. پس زندگی ادامه دارد و همین حالا بهترین زمان برای عاشق شدن است.
درک مناسب
وقتی سنت زیاد شده و هنوز مجرد هستی باید به این فکر کنی که واکنشها به این موضوع چه میتواند باشد و با توجه به شرایط زندگی بهترین تصمیم را بگیری.
دوست داشتن خود
بابت مجرد بودن بیش از اندازه خودتان را سرزنش نکنید. باید در درجه اول خودتان را دوست داشته باشید تا این انرژی مثبت برایتان زوج مناسبی را به همراه داشته باشد.
گذشته
بهتر است هرچه در گذشتهتان بوده را فراموش کنید و با نهایت تمرکز به زندگی حال و آیندهتان فکر کنید تا راحتتر تصمیم گرفته و زندگی کنید.
توقعات
سعی کنید توقعاتی که از رابطه دارید را کنترل کنید و این را درک کرده و هرگز فراموش نکنید که شما در چه سن و شرایطی هستید.
شخصیت شناسی از روی دست دادن افراد
فردی که تنها انگشتان دستش را دراز میکند یا دستهایش هنگام تماس با دست شما شل است، به شما میگوید: «مایل نیستم به من دست بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم».میخواهد در لاک خودش باشدفردی که تنها انگشتان دستش را دراز میکند یا دستهایش هنگام تماس با دست شما شل است، به شما میگوید: «مایل نیستم به من دست بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم». از طرف دیگر، آدمهایی که به این شکل دست میدهند احتمالا آدمهای ضعیف، مطیع و تسلیمی هستند. اما اگر مردی به این شکل با شما دست میدهد، احتمالا آدم مرموزی است که قصد دارد به شکل مخفیانه اعمال نفوذ کند.

میخواهد شما را کنترل کندآدمهای کنترلگر از همان لحظه اول شخصیت خود را نشان میدهند. اگر کسی هنگام دست دادن کف دستش را روی دست شما گذاشت، باید بدانید فرد با اعتمادبه نفسی است که میخواهد بر همه چیز تسلط داشته باشد و رابطه را کنترل کند. اما اگر کف دست او زیر دست شما قرار بگیرد، یعنی میخواهد همه تصمیمگیریها را به شما واگذار کند.
شما را آزار نمیدهدفردی که هنگام دست دادن به دستها نگاه میکند، میخواهد تنها باشد و از شلوغی خوشش نمیآید. او دوست ندارد به کسی نزدیک شود و معمولا احساسات خود را پنهان میکند. چنین شخصی همیشه از اینکه دیگران را برنجاند نگران است و خیلی زود دچار عذاب وجدان میشود.
مهمانی با او خوش میگذردفردی که هنگام دست دادن چند بار دست شما را بالا وپایین میبرد، میتواند به سرعت با دیگران رابطه دوستانه برقرار کند. او میخواهد نقل مجالس باشد و به همین دلیل با میل و رغبت رهبری جمع را بر عهده میگیرد. او از خود انتظار زیادی دارد و برای داشتن یک زندگی خوب و مرفه تلاش میکند.
رئیس بازی میکنداگر با فردی روبهرو شدهاید که هنگام دست دادن، دست خود را بالاتر از حد معمولی(کمر) میآورد، در مقابلش کمی محتاطتر باشید. احتمالا او فرد متکبر و رئیس مآبی است که از موضع بالا به شما نگاه میکند.در حالی که فردی که هنگام دست دادن کمتر از حد معمول، دست شما را میفشارد، معمولا احساسات خود را پنهان میکند و دوست دارد تنها باشد. چنین فردی عصبانیت خود را پنهان میکند و قدرت نشان دادن نارضایتی خود را ندارد.این شیوه دست دادن به شما میگوید او احتیاج به محبت کسی ندارد اما اگر کسی از او یاری بطلبد با کمال میل به او کمک میکند.
میخواهد فرار کندبا کسی روبهرو شدهاید که با حرکت انگشتانش ضربه آهسته و مضرابگونهای به انگشتان شما میزند و گرچه بدنش بیحرکت است اما انگشتانش روی دستان شما، عمل راه رفتن را انجام میدهد؟ چنین فردی شخصیتی بیتاب و ناشکیبا دارد و دلش میخواهد خیلی زود از آن موقعیت بیرون بیاید. شاید شما نتوانستهاید او را جذب کنید و شاید هم در آن لحظه در موقعیتی قرار دارید که این فرد از بودن در آن لذت نمیبرد.نمیتواند دلتان را بشکنداگر کسی دست خود را خوب و کامل در دست شما قرار داد، باید بدانید که او خیلی مهربان، دلجو و یاریکننده است و دوست دارد دیگران هم با او همینطور رفتار کنند. این فرد دوست ندارد به کسی محتاج باشد و از خود انتظارات زیادی دارد.میخواهد فرمانده باشددست دادن بسیار محکم فقط خاص ورزشکارها نیست. افرادی که به این شکل دست میدهند، 2 خصوصیت ویژه دارند؛ آنها آدمهایی پرشور و اشتیاقی هستند اما از سوی دیگر به دنبال سلطهگری و اثبات فرمانده بودنشان هم هستند؛ پس در مقابل آنها بیشتر مراقب استقلال و عقـایدتان باشید، چراکه میتواننـد آنها را از شما بگیرند.
میخواهد کمک کنداگر شخصی هنگام دست دادن شما را به طرف خود میکشد، احتمالا دوست دارد به همه کمک کند. چنین فردی دوستان زیادی در اطراف خود دارد و خیلی زود باب دوستی ر ا با دیگران باز میکند. او در میان جمع همیشه مورد توجه است و به شما میگوید به کمک دیگران هم احتیاج دارد. در حالی که فردی که هنگام دست دادن شما را به عقب هل می دهد، دوست دارد کسی با او کاری نداشته باشد. چنین شخصی گرچه به راحتی میتواند مدیریت گروهی را بر عهده بگیرد اما از آنجا که زیاد اهل مشورت و همکاری با دیگران نیست، تمام کارها را به شیوه مورد علاقه خود انجام میدهد. اما اگر هنگام دست دادن خیلی نزدیک میایستد و دست میدهد، میخواهد با شما یک دوستی پایدار همراه با وابستگی ایجاد کند. چنین فردی به روابط شخصی و احساسی با دیگران اهمیت زیادی میدهد و اگر به او فرصت دهید، خیلی خوب میتواند خودش را در دلتان جا کند.دلش میلرزدآدمهایی که کف دستشان عرق کرده وخیس است، نوعی دلهره و نوعی هیجان غیرعادی در خود دارند. شاید فردی که به این شکل دست میدهد، از ملاقات با شما هیجانزده شده است و شاید هم در تمام زندگیاش، فردی مضطرب و نگران است. باید چنین فردی را بیشتر بشناسید، چراکه ممکن است این اضطراب در همه جنبههای زندگی با او همراه باشد.
دست دادن و آداب و رسوم اجتماعی از مواردی هستند که می توان از طریق آنها شخصیت افراد را تا حدودی تشخیص داد. در این مقاله به بررسی کمک مدل های مختلف دست دادن افراد و شخصیت آن ها پرداخته ایم.
میخواهد در لاک خودش باشد
فردی که تنها انگشتان دستش را دراز میکند یا دستهایش هنگام تماس با دست شما شل است، به شما میگوید: «مایل نیستم به من دست بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم». از طرف دیگر، آدمهایی که به این شکل دست میدهند احتمالا آدمهای ضعیف، مطیع و تسلیمی هستند. اما اگر مردی به این شکل با شما دست میدهد، احتمالا آدم مرموزی است که قصد دارد به شکل مخفیانه اعمال نفوذ کند.
میخواهد شما را کنترل کند
آدمهای کنترلگر از همان لحظه اول شخصیت خود را نشان میدهند. اگر کسی هنگام دست دادن کف دستش را روی دست شما گذاشت، باید بدانید فرد با اعتمادبه نفسی است که میخواهد بر همه چیز تسلط داشته باشد و رابطه را کنترل کند. اما اگر کف دست او زیر دست شما قرار بگیرد، یعنی میخواهد همه تصمیمگیریها را به شما واگذار کند.
شما را آزار نمیدهد
فردی که هنگام دست دادن به دستها نگاه میکند، میخواهد تنها باشد و از شلوغی خوشش نمیآید. او دوست ندارد به کسی نزدیک شود و معمولا احساسات خود را پنهان میکند. چنین شخصی همیشه از اینکه دیگران را برنجاند نگران است و خیلی زود دچار عذاب وجدان میشود.
مهمانی با او خوش میگذرد
فردی که هنگام دست دادن چند بار دست شما را بالا وپایین میبرد، میتواند به سرعت با دیگران رابطه دوستانه برقرار کند. او میخواهد نقل مجالس باشد و به همین دلیل با میل و رغبت رهبری جمع را بر عهده میگیرد. او از خود انتظار زیادی دارد و برای داشتن یک زندگی خوب و مرفه تلاش میکند.
رئیس بازی میکند
اگر با فردی روبهرو شدهاید که هنگام دست دادن، دست خود را بالاتر از حد معمولی(کمر) میآورد، در مقابلش کمی محتاطتر باشید. احتمالا او فرد متکبر و رئیس مآبی است که از موضع بالا به شما نگاه میکند.
در حالی که فردی که هنگام دست دادن کمتر از حد معمول، دست شما را میفشارد، معمولا احساسات خود را پنهان میکند و دوست دارد تنها باشد. چنین فردی عصبانیت خود را پنهان میکند و قدرت نشان دادن نارضایتی خود را ندارد.این شیوه دست دادن به شما میگوید او احتیاج به محبت کسی ندارد اما اگر کسی از او یاری بطلبد با کمال میل به او کمک میکند.
میخواهد فرار کند
با کسی روبهرو شدهاید که با حرکت انگشتانش ضربه آهسته و مضرابگونهای به انگشتان شما میزند و گرچه بدنش بیحرکت است اما انگشتانش روی دستان شما، عمل راه رفتن را انجام میدهد؟ چنین فردی شخصیتی بیتاب و ناشکیبا دارد و دلش میخواهد خیلی زود از آن موقعیت بیرون بیاید. شاید شما نتوانستهاید او را جذب کنید و شاید هم در آن لحظه در موقعیتی قرار دارید که این فرد از بودن در آن لذت نمیبرد.
نمیتواند دلتان را بشکند
اگر کسی دست خود را خوب و کامل در دست شما قرار داد، باید بدانید که او خیلی مهربان، دلجو و یاریکننده است و دوست دارد دیگران هم با او همینطور رفتار کنند. این فرد دوست ندارد به کسی محتاج باشد و از خود انتظارات زیادی دارد.
میخواهد فرمانده باشد
دست دادن بسیار محکم فقط خاص ورزشکارها نیست. افرادی که به این شکل دست میدهند، 2 خصوصیت ویژه دارند؛ آنها آدمهایی پرشور و اشتیاقی هستند اما از سوی دیگر به دنبال سلطهگری و اثبات فرمانده بودنشان هم هستند؛ پس در مقابل آنها بیشتر مراقب استقلال و عقـایدتان باشید، چراکه میتواننـد آنها را از شما بگیرند.
میخواهد کمک کند
اگر شخصی هنگام دست دادن شما را به طرف خود میکشد، احتمالا دوست دارد به همه کمک کند. چنین فردی دوستان زیادی در اطراف خود دارد و خیلی زود باب دوستی ر ا با دیگران باز میکند. او در میان جمع همیشه مورد توجه است و به شما میگوید به کمک دیگران هم احتیاج دارد. در حالی که فردی که هنگام دست دادن شما را به عقب هل می دهد، دوست دارد کسی با او کاری نداشته باشد. چنین شخصی گرچه به راحتی میتواند مدیریت گروهی را بر عهده بگیرد اما از آنجا که زیاد اهل مشورت و همکاری با دیگران نیست، تمام کارها را به شیوه مورد علاقه خود انجام میدهد. اما اگر هنگام دست دادن خیلی نزدیک میایستد و دست میدهد، میخواهد با شما یک دوستی پایدار همراه با وابستگی ایجاد کند. چنین فردی به روابط شخصی و احساسی با دیگران اهمیت زیادی میدهد و اگر به او فرصت دهید، خیلی خوب میتواند خودش را در دلتان جا کند.
دلش میلرزد
آدمهایی که کف دستشان عرق کرده وخیس است، نوعی دلهره و نوعی هیجان غیرعادی در خود دارند. شاید فردی که به این شکل دست میدهد، از ملاقات با شما هیجانزده شده است و شاید هم در تمام زندگیاش، فردی مضطرب و نگران است. باید چنین فردی را بیشتر بشناسید، چراکه ممکن است این اضطراب در همه جنبههای زندگی با او همراه باشد
اختلاف سن در ازدواج از چه قدر به بالا بد است؟
دوره ای که مردان 10 تا 20 سال از زنان بزرگ تر بودند گذشته است. در حال حاضر چیزی که در ازدواج های امروزی بیشتر به چشم می خورد تفاوت سنی هم سن و یا بزرگتر بودن دختر از پسر است. مسئله ی بسیار مهمی که این روزها در ازدواج پیش پا افتاده شده است.

تفاوت سنی عاملی است که در کنار تفاوت های اخلاقی، شخصیتی و ظاهری اختلافات زناشویی را تشدید می کند. آنچه در این میان اهمیت دارد این است که اختلاف سنی زن و مرد نباید آنقدر زیاد باشد که در مسائل اساسی زندگی شان نظیر عقاید و ارزش ها، ارتباط با اقوام و دوستان، تفریحات و سرگرمی ها شکاف زیادی را ایجاد کند چرا که تفاوت فاحش نگرش در این حوزه ها باعث بروز اختلافات و یا دلسردی هایی در زندگی زناشویی می شود.
اختلاف سنی زیاد در کنار بلوغ فکری و پختگی پایین زوجین، می تواند باعث به وجود آمدن مشکلات جدی و مهم در رابطه شده، به رابطه زناشویی آسیب وارد کرده و آن را از مسیر اصلی خود دور کند.
فرقی نمی کند که خانم باشید یا آقا، تفاوت سنی فاحش می تواند در ازدواج برای شما مشکل ساز شود. این چیزی است که عقل سلیم آن را تایید می کند، اما اختلاف سن از چه قدر به بالا بد است؟
همسن بودن یا نبودن
تعریف تفاوت سن و پذیرش آن، کاملا به فرهنگ و تربیت خانوادگی بستگی دارد. در مساله ازدواج درصورت فراهم بودن نیازهای اساسی و شناخت متقابل نمی توان فاصله سنی را از عوامل و عناصر اصلی دوام زندگی دانست. با این حال هرچقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد آنها به درک بهتری از یکدیگر می رسند.
زن و مرد هرچقدر تناسب و سنخیت بیشتری داشته باشند پیوند و ازدواج مستحکم تری خواهند داشت.
یکی از معیارهای انتخاب همسر هماهنگی و تناسب بین زوجین از نظر فاصله سنی است. به هر حال افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه ها و خاطره های یکسانی دارند و پیش زمینه فرهنگی مشابهی برای درک کردن هم خواهند داشت. دختر و پسری که در سن ازدواج قرار دارند باید از نظر فکری در یک سطح قرار گیرند. تفاوت سن در فرهنگ ما اهمیت دارد ولی میزان آن را هیچ علم و منطقی با قاطعیت تخمین نزده است.
فاصله سنی زیاد در کدام سنین مخاطره بیشتری ایجاد می کند؟
بسته به این که زن و مرد در کدام دهه از زندگی شان به ازدواجی با فاصله سنی زیاد «بله» می گویند، میزان مخاطراتی که شکاف سنی ایجاد می کند، کم یا زیاد می شود. به طور کلی ازدواج در دوره نوجوانی و اوایل جوانی به دلیل اتخاذ تصمیم های هیجانی و عاطفی طرفین و احساسی عمل کردن آن ها در امر انتخاب همسر، چه برای دختران و چه برای پسران جدای از اهمیت مبحث فاصله سنی، توصیه نمی شود.
به عبارت دیگر شرایط و نکات حائز اهمیت در ازدواج دختری ۱۳ساله که ۱۱سال با همسرش اختلاف سنی دارد، کاملاً متفاوت از شرایط ازدواج دختری ۲۷ساله با مردی ۳۸ساله است. یقینا تفاوت سنی زیاد در ازدواج هایی که طرفین خصوصا دختر از نظر سنی به نوعی ثبات و پختگی عاطفی، هیجانی، شخصیتی، اخلاقی و جسمی رسیده باشد و بتواند روی خط ثابتی از مدیریت هیجانی حرکت کند به مراتب خطرات کمتری را در پی دارد.
تفاوت سنی در ازدواج با اختلاف ده سال
در فرهنگ ایرانی همیشه رسم بوده است که مرد از همسرش از لحاظ سنی بزرگتر باشد و از طرفی به دلیل نحوه شکل گیری شخصیت زن و مرد و تفاوتهای رفتاری و بلوغی، همیشه بر این باور بوده اند که بزرگتر بودن سن مرد توازن بوجود می آورد. اما اگر همین اختلاف سن بیشتر شود و در حدود ده سال یا بیشتر شود ممکن است بروز اختلافاتی در زندگی زناشویی را به همراه داشته باشد . گفتنی است این اختلاف سن خصوصا در جوانان بیشتر ممکن است اختلاف ساز باشد تا میانسالان یا افراد پیر. به عنوان مثال وقتی مردی هفتاد ساله با زنی پنجاه و پنج ساله ازدواج کند اختلاف میان آنها کمتر خواهد بود نسبت به زمانی که دختری 20 ساله با مردی 35 ساله ازدواج کند. طبیعی است که دختر 20 ساله هنوز در اوایل جوانی است و دغدغه ها و سطح فکرش با مردی که وارد میانسالی شده متفاوت است و گستره اختلاف میان آنها ممکن است بیشتر باشد.
معمولا تفاوت سنی در ازدواج بیش از 10 سال به مرور ممکن است باعث تغییر نقشها شود, این تغییر نقشها دو صورت کلی دارد. نقش استاد, شاگردی و نقش والد, فرزندی. همسرانی که از لحاظ سنی بزرگتر هستند و این اختلاف بیش از ده سال است ممکن است به دلیل تجارب بیشتر و رفتارهای محتاطانه نقش همسری شان کمرنگ شود و نقش های استادی و والدی جایگزین و پررنگ شود, احتمال بروز این مشکل برای زوجینی که تفاوت سنی کمتری دارند خیلی کم است.
وقتی خواستگارمان سنش با ما فاصله دارد
درنظر گرفتن توصیه های زیر می تواند به شما کمک کند که درباره این مواردی که برای ازدواج پیش می آیند، راحت تر تصمیم بگیرید:
1- مجذوب تفاوت سنی نشوید
تعجب نکنید. این اتفاق واقعا ممکن است برای شما هم بیفتد که مجذوب تفاوت ها خودتان با نامزد بالقوه تان بشوید. شاید این را شنیده باشید که می گویند، آدم های مخالف یکدیگر را جذب می کنند. این موضوع تا حدودی درست است. اگر شما از نامزد بالقوه تان خیلی کوچک تر باشید، ممکن است پختگی و رشدیافتگی و موفقیت های او همچنین حمایت هایی که او می تواند از شما به عمل بیاورد، برایتان مجذوب کننده باشد.
از طرفی اگر از نامزد بالقوه تان خیلی بزرگ تر باشید، ممکن است مجذوب شادابی و جوانی او بشوید و این نکته را فراموش کنید که این موضوع می تواند در بلندمدت برایتان آزاردهنده شود. پژوهش های زیادی روی شباهت یا تفاوت زوج ها صورت گرفته نشان داده است که برخلاف تصور عمومی، زوج هایی که از لحاظ متغیرهای گوناگون، به هم شباهت بیشتری دارند، رضایت زناشویی شان هم بیشتر است.
2- از مواضع خودتان کوتاه نیایید
گاهی اوقات ممکن است احساس کنید که به خاطر ازدواج با یکی شخص خاص (در این جا کسی که فاصله سنی زیادی با شما دارد) حاضر هستید که از نیازها و تمایلات خودتان بگذرید، اما وقتی جذابیت ها و اتفاقات هیجان انگیزی ابتدا آشنایی بگذرند و شما در رابطه ای باشید که در آن برای به دست آوردن همسرتان از تمایلات خودتان گذشته اید، به مرور زمان احساس دلخوری و ناراحتی بیشتری خواهید کرد.
3- حتما ویژگی های شخصیتی دیگر را هم در نظر بگیرید
درست است که تفاوت سنی بالا همیشه مطلوب نیست، اما عوامل مختلفی روی رضایت زناشویی یک زوج تاثیر می گذارد. برای مثال ممکن است زوجی که با وجود تفاوت سنی زیاد، شباهت های شخصیتی زیادی با یکدیگر دارند و یا به پختگی و رشد فردی قابل توجهی رسیده اند، بتوانند در کنار هم خوشحال و راضی زندگی کنند؛ بنابراین به بررسی دقیق بقیه ویژگی های فرد مقابل بپردازید و از خودتان بپرسید: آیا با وجود تفاوت سنی، می توانم به تصمیم هایش اعتماد کنم؟ آیا می توانم در سختی هایی که ممکن است پیش بیاید، روی کمکش و همچنین قضاوتش درباره مسائل حساب کنم؟ آیا به دیدگاه هایش احترام می گذارم و یا آن ها را از مد افتاده/ کودکانه می دانم؟
4- از یک مشاور خبره بپرسید
به خصوص وقتی که نگران اختلاف سنی با همسرتان هستید، مشاوره پیش از ازدواج می تواند به شما بگوید که آیا تفاوت میان شما و نامزد بالقوه تان مشکل ساز خواهد شد و یا خیر.
چگونه با کودک درونمان دوست باشیم؟
یک درمانگر کودک و نوجوان راهکارهایی را برای فعال کردن کودک درون و کاهش فشارهای روانی ارائه داد.در خصوص راههای فعال کردن کودک درون اظهار کرد: کودک درون آن بخش از وجود ماست که مانند کودکان عمل می کنیم و رفتارهایی با خلق و خوی کودکانه داریم در واقع کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند.

این درمانگر کودک و نوجوان بیان کرد: کودک درون در علم روانشناسی جنبه کودک گونه وجود انسان است که هنوز میتواند از اتفاقهای جالب، حتی بسیار کوچک، لذت ببرد و شاد شود.
چگونه کودک درون را کشف کنیم؟
اسدی تشربح کرد: یک کودک را مجسم کنید، وقتی خشمگین است فریاد میکشد، وقتی غمگین است گریه میکند، وقتی خوشحال است از ته دل میخندد؛ کودک درون برحسب غریزه عمل میکند یعنی میداند به چه کسی اعتماد کند و به چه کسی اعتماد نکند، دنبال بازی و کشف است اما به مرور زمان این کودک بهطرف دنیای افراد بالغ کشیده میشود والدین و آموزگاران به او میگویند: « این را نگو، آن کار را نکن، آن کاری را انجام بده که ما میگوییم یا ما بهتر میدانیم.»
وی ادامه داد: بهطور مستقیم و غیرمستقیم به کودک یاد می دهیم که برای محبوب بودن باید طبق نظر بزرگترها رفتار کند اما به مرور زمان کنجکاوی و توانایی احساس کردن که همان ویژگیهایی کودکان است به ناچار پنهان میشود، غالباً افراد بالغ در فرایند آموزشوپرورش و ایجاد انضباط، کودک را به بالغی قابل پیشبینی تبدیل میکنند که به خود راستین کودک لطمه میزنند.
این درمانگر کودک و نوجوان افزود: طفل در حال رشد کمکم روح شاد و کودکانهاش را محبوس میکند؛ اما کودک درون هیچوقت بزرگ نمیشود و از بین نمیرود بلکه مدفون در درون ما غمگین و دردمند و منتظر باقی می ماند و انتظار میکشد تا روزی ما آن را از میان هزاران مشکل و احساس سرکوب شده آزاد کنیم.
جلب توجه کردن کودک درون
اسدی بیان کرد:کودک درون همواره سعی میکند تا توجه ما را به خودش جلب کند، او گاهی خودش را با نیازهای بچگانه به ما نشان میدهد اما معمولاً او را طرد میکنیم و به او میگوییم: «هیس! تو نمیفهمی! آدم بزرگها این کارها رو نمیکنند!»
چگونه با کودک درونمان دوست باشیم؟
وی افزود: زمانی که احساس راستین را ندیده میگیریم و به خود تاکید می کنیم که نباید گریه کنیم در واقع در حال طرد کردن کودک درونمان هستیم مثلاً شاید احساس کنیم دلمان میخواهد سوار تاب و سرسره بچهها شویم اما به خودمان میگوییم این کار بچههاست نه من!، شاید دلمان میخواهد برای از دست دادن دوستی بسیار گریه کنیم اما آدم بالغ جدی درون ماست که به کودک درونمان میگوید «آدم باید به خودش مسلط باشد!» ،«مردها که گریه نمی کنند!» و مواردی دیگر از این قبیل که باعث محبوش شدن کودک درونمان می شود.
فواید کودک درون چه هستند؟
این درمانگر کودک و نوجوان با اشاره به اینکه خیالپردازی یکی از فواید فعال شدن کودک درون است، گفت: کودکان خیلی راحت در ذهنشان داستانسرایی میکنند و با خیالپردازیهای موردعلاقهشان از لحظهشان لذت میبرند، آنها میتوانند اتاقشان را همچون مزرعهای زیبا ببینند و حتی از بوییدن گلهای خوش عطر شادمان شوند، کودک درون میتواند این خلاقیت را در وجودتان حفظ کند و هر زمان که به آرامش نیاز داشتید به کمک بیاید در حقیقت بهوسیله تصور شرایط ایده آل، از اضطراب شما می کاهد.
اسدی با بیان اینکه با فعال شدن کودک درون میتوان خواب راحتی داشت، افزود: کودکان بهراحتی خوابشان میبرد و هرازگاهی در بین روز چرت میزنند ممکن است در بزرگسالی اینگونه خوابیدن را تنبلی بدانید اما چرت زدنهای کوتاه میتواند خستگی را از تنتان دور کرده و آرامش را به شما برگرداند بدین ترتیب کارآیی و سلامت جسمی و روحیتان نیز افزایش مییابد؛ کودک دورنتان میتواند چنین کار ارزندهای برایتان انجام دهد.
برای فعال شدن کودک درون بازی کنید
وی ادامه داد: کودکان همیشه بازی میکنند و از زندگیشان لذت میبرند اما ما بزرگسالها چنان گرفتار مسائل روزمره میشویم که بهطور کل بازی کردن را فراموش میکنیم یا این کارها را خاص دوران کودکی میدانیم ولی باید یادآور شد که بازی میتواند ذهن را از توجه به موضوعات اضطرابآور رها کند بنابراین از کودک درونتان پیروی کرده و از بازی کردن خجالت نکشید.
چگونه با کودک درونمان دوست باشیم؟
این درمانگر کودک و نوجوان با اشاره به اینکه با رعایت تکنیکهای سادهای میتوان کودک درون را فعال کرد، گفت: باید بتوان کاری کرد که کودک درون رها شود و با او دوست شد بدین ترتیب وقتی دلتان گرفت گریه کنید، هرگز جلوی خودتان را نگیرید چرا که گریستن نشانه انسان بودن شماست بهعلاوه کودک درونتان آرام خواهد شد؛ همیشه از ته دل بخندید، خنده شفای دردها و غذای روح است، بهعلاوه خندیدن به این معناست که به کودک درونتان اجازه میدهید ظاهر شود.
با کودک درونتان ملاقات کنید
اسدی افزود: دفترچه یادداشت شخصی داشته باشید و احساسات خود را یادداشت کنید و هرچند وقت یکبار به آن سر بزنید؛ بهاینترتیب شما با کودک درونتان ملاقات کردهاید؛ در هنگام لزوم از گفتن نَه به دیگران نهراسید، با این کار کودک درونتان خوشحال خواهد شد چرا که چیزی به او تحمیل نکردهاید همچنین وقتی خواب میبینید آنها را در دفترچهای یادداشت کنید و هرچند وقت یکبار به آنها سربزنید خوابها، آرزوها و تعارضهای ما را آشکار میکنند و به این ترتیب شما از آرزوهای کودک درونتان باخبر میشوید.
وی اظهار کرد: وقت خود را با کسانی بگذرانید که به آنها علاقهمندید و از بودن با آنها لذت میبرید، بهاینترتیب کودک درونتان احساس امنیت و آرامش بیشتری خواهد کرد، تا زمانی که گرسنه نشدید به سراغ غذا نروید وقتی گرسنه هستید با ولع غذا میخورید و کودک درونتان لذت بیشتری میبرد، بازی کنید و هر فعالیتی که شما را سرگرم میکند و به وجد میآورد، انجام دهید حتی میتوانید بازیهای جدیدی خلق کنید و با آنها لذت ببرید خلق بازی جدید یعنی ندای کودک درون.
این درمانگر کودک و نوجوان بیان کرد: وقتی احساس خشم میکنید آن را با استفاده از کلمات مناسب ابراز کنید به این ترتیب به کودک خشمگین درونتان فرصتی میدهید تا حرف دلش را بزند، مقررات اجتماعی را رعایت کنید و با شنا کردن برخلاف جریان آب خود را به دردسر نیندازید.
page=1&callback_module_id=pages&callback_item_id=1262&year=&month=
نمایش بیشتر