اثر پا گذاشتن روى قبور در برخى قبرستانهاى بسيار قديمى مخصوصا بسيارى از قبرستانهاى كشورهاى عربى مانند وادى السلام در شهر نجف اشرف و خرابات در

115

اثر پا گذاشتن روى قبور
در برخى قبرستانهاى بسيار قديمى مخصوصا بسيارى از قبرستانهاى كشورهاى عربى مانند وادى السلام در شهر نجف اشرف و خرابات در شهر دمشق قبرها را يك تا يك و نيم متر از زمين بلندتر درست مى كرده اند و بعد از آن بنا به دلايلى از ارتفاع قبرها كاسته و آن را تا حدود سى الى چهل سانتيمتر از زمين بلندتر قرار مى دادند. ولى اخيرا كه امور قبرستانها جزء وظايف شهردارى ها محسوب شده ، اموات با يك ترتيب خاص دفن شده و قبرهاى آنها همكف با زمين قرار مى گيرد.
معمولا در قبرستانهائى كه قبرها يك تا يك و نيم متر از زمين بلندتر باشند رفت و آمد از روى آنها و پا گذاشتن روى آنها ممكن نيست ، اما با همكف قرار گرفتن آنها با زمين ، پا گذاشتن و رفت و آمد از روى قبور سهل و آسان شده و مردم بدون توجه از روى آنها رفت و آمد مى كنند. سخن ما در اين فصل ، در اين است كه آيا رفت و آمد از روى قبور و پا گذاشتن روى آنها از نظر شرع ، اشكال و ايرادى دارد و منعى نرسيده و مى توان روى آنها نشست و يا پا گذاشت ؟
الف )) از نظر شرع و مسائل شرعى خداوند متعال همان گونه كه براى مسلمين و مؤ منين در مقايسه با ديگران ارزش و احترام قائل است ، قبرستان و قبور مسلمانان و مؤ منين نيز داراى احترام و ارزش است . فقهاء و علماء بزرگ شيعه بر اين عقيده اند كه بى احترامى نسبت به قبور مؤ منين ، اهانت به قبرستان مؤ منين ، ريختن خاشاك و زباله و چيزهائى كه موجب هتك حرمت قبور مؤ منين در قبرستان است ممنوع و حرام است . اين بى احترامى چه نسبت به همه و كل قبرستان و يا نسبت به يك قبر، تفاوتى ندارد و گناه است .
ب )) اگر رفت و آمد از روى قبور همين عنوان جسارت به قبور مؤ منين را پيدا كند با همان ريختن خاشاك در قبرستان فرقى ندارد. پس از اين جهت كه ملاك در جواز و عدم جواز، اهانت و جسارت و عدم اهانت و جسارت است بازگشت آن بستگى به قصد انسان دارد؛ اگر به قصد اهانت روى قبر بنشيند، راه برود و يا پا بگذارد حرام و گناهكار محسوب است ، ولى اگر قصد اهانت نيست ؛ مثلا از كثرت جمعيت ضرورت ايجاب مى كند، يا قبور درهم و برهم است كه اگر بخواهيم روى قبور پا گذاشته نشود با پيچ و خم هاى زيادى روبرو هستيم ، در اين صورت ايراد و اشكالى ندارد.
ج )) در ارتباط با اصل موضوع (پا گذاشتن روى قبور) مرحوم صدوق (ره ) در من لايحضر و مرحوم مجلسى در بحار به نقل از حضرت موسى بن جعفر (ع) آورده اند:
... و قال ابوالحسن موسى بن جعفر (ع): اذا دخلت المقابر فطاء القبور، فمن كان مؤ منا استروح الى ذلك و من كان منافقا وجد المه (112)
حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود: وقتى به قبرستان داخل مى شويد و روى قبرها مى رويد، اگر صاحب قبر مؤ من باشد اين پا گذاشتن روى آن موجب آسايش و راحتى او از گرفتارى خواهد شد، و اگر صاحب قبر منافق باشد، پا گذاشتن موجب عذاب و غم و اندوه بيشترى براى او مى شود.
معناى حديث اين نيست كه بايد روى قبور، به اين دليل كه براى آنها اثر دارد پا گذاشت بلكه حديث در مقام بيان اين نكته است كه اگر از روى بى توجهى روى قبور رفتيم گناهى نداريم ، گرچه صاحب قبر اگر مؤ من است بهره مند خواهد شد.
نكته ديگرى كه در اين حديث مورد توجه است اين كه فرمودند: ((در صورتى كه صاحب قبر مؤ من است ، چنين و اگر منافق است چنان ))؛ يعنى فقط از مؤ من و منافق نام برده شده و در مورد قبور كفار سخنى به ميان نياورده اند؟
پاسخ اين پرسش در يك جمله و آن اين است كه : دفن اجساد كفار و مشركين در قبرستان مؤ منين جايز نيست .
فصل نهم : كيفيت دعا و سلام بر اموات
گرچه اين بحث از موضوع كتاب خارج است ولى نظر به اين كه شيعيان در ارتباط با امور دينى و مسائل اخروى معتقد به پيروى كامل از ائمه معصومين (ع) مى باشند و زيارت اهل قبور نيز جنبه عبادى دارد، از اينرو لازم است بدانيم رهبران مذهبى ما چگونه زيارت كرده و چگونه دعا خوانده اند. ما در اين مورد به چند حديث از احاديث مربوطه اشاره مى كنيم :
1-مرحوم مجلسى در مورد آداب زيارت اهل قبور به نقل از محمد بن مسلم از قول حضرت صادق (ع) آورده است :
قال : قلت لابى عبدالله (ع): نزور الموتى ؟ فقال (ع): نعم ... قال : قلت : فاى شى ء نقول اذا اتيناهم ؟ قال (ع): قل : اللهم جاف الارض عن جنوبهم ، وصاعد اليك ارواحهم ، ولقهم منك رضوانا، واسكن اليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم ، و تؤ نس به وحشتهم ، انك على كل شى ء قدير(113)
از حضرت صادق (ع) پرسيدم : به زيارت اموات برويم : حضرت فرمود: بلى ، پرسيدم : وقتى بر مزار آنها رسيديم چه بگوئيم ؟ فرمود:بگوئيد: اللهم جاف الارض ... تا آخر حديث ؛ يعنى : خدايا زمين را بر آنها وسيع بگردان ، روح آنها را به مقام قرب خود نزديك كن ، آنها را به رضوان خود برسان ، تنهائى آنها را از رحمت خود برطرف گردان و ناراحتى و وحشت آنها را با انس دادن به درگاه خود پايان ده ، همانا تو بر هر كارى توانمند هستى .
در اين حديث جمله ((جاف الارض عن جنوبهم )) را كه معناى ظاهرى آن ((قبر آنها را وسيع بگردان )) است ، به ((زمين را براى آنها وسيع بگردان )) معنا كرديم ؛ زيرا آن جمله كنايه از مقام و رتبه معنوى آنهاست ، و اين موضوع در فصل چهارم از بخش اول مشروحا بيان شد.
2- و نيز در همان كتاب به نقل از كامل الزياره از سعدان بن مسلم بطائنى آورده اند:
... عن ابى بصير، عن ابى عبدالله (ع) قال : يخرج احدكم الى القبور فيسلم فيقول : السلام على اهل القبور، السلام على من كان فيها من المسلمين و المؤ منين ، انتم لنا فرط، و نحن لكم تبع ، و انا بكم لا حقون ، انالله و انا اليه راجعون ، يا اهل القبور بعد سكنى القصور، يا اهل القبور بعد النعمه والسرور، كيف وجدتم طعم الموت ؟ ثم تقول : ويل لمن صار الى النار فيهريق دمعته ثم ينصرف (114)
ابو بصير از حضرت صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: وقتى خواستيد به زيارت اهل قبور برويد بگوئيد: ((السلام على اهل القبور)) تا آخر حديث و معناى آن اين است : ((سلام بر اهل قبور، سلام بر همه مسلمانها و مؤ منينى كه در اين سرزمين آرميده اند، شما در رفتن از اين دنيا بر ما پيشى گرفته ايد و ما با شما همراه خواهيم بود، ما به شما ملحق مى شويم ، همه ما از خدائيم و به سوى او مراجعت خواهيم نمود. اى كسانى كه بعد از سكونت اندك از اين دنيا رفتيد و ساكنين قبرستان شديد، اى كسانى كه آن همه نعم و شادى را رها كرديد و به ديار ديگر شتافتيد، طعم مرگ را چگونه يافتيد؟))
آنگاه حضرت فرمودند: پس از اين جملات بگوئيد: ((واى به حال آنهائى از شما كه اهل آتش شدند و از بسيارى غم و اندوه آن سراى جاودانه مدام در گريه و اشك ريختن هستند)) و از قبرستان خارج شويد.
3- باز مرحوم مجلسى به نقل از حضرت سيدالشهداء (ع) آورده است :
و روى عن الحسين بن على (ع) قال : من دخل المقابر فقال : اللهم رب هذه الارواح الفانيه ، والاجساد الباليه و العظام النخره التى خرجت من الدنيا وهى بك مؤ منه ، ادخل عليهم روحامنك و سلاما منى ... و هذا دعاء على امير المؤ منين (عليه السلام ) لاهل القبور:
بسم الله الرحمن الرحيم ، السلام على اهل لا اله الا الله ، من اهل لا اله الا الله ، يا اهل لا اله الا الله ، بحق لا اله الا الله ، كيف وجدتم قول لا اله الا الله ، من لا اله الا الله ، يا لا اله الا الله ، بحق لا اله الا الله ، اغفر لمن قال لا اله الا الله ، واحشرنا فى زمره من قال لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على ولى الله .
فقال على (ع): انى سمعت رسول الله (ص) يقول : من قراء هذا الدعا، اعطاه الله سبحانه و تعالى ثواب خمسين سنه و كفر عنه سيئات خمسين سنه ولابويه ايضا(115)
حضرت فرمود: كسى كه به زيارت اهل قبور برود و بگويد: اى پروردگار روح هاى فانى ، و اى خداى بدنهاى پوسيده و استخوانهاى متلاشى شده كه از اين دنيا رفته و بتو ايمان داشته اند، رحمت و مغفرت بى منتهاى خود را بر آنها داخل كن و سلام مرا نيز به آنها برسان .
آنگاه زيارت نامه معروف اهل قبور را از قول پدر بزرگوارش حضرت امير المؤ منين (ع) نقل فرمود: ((السلام على اهل لا اله الا الله )) تا آخر و در پايان فرمودند: پدرم على (ع) فرموده : از رسول خدا(ص) شنيدم هر كس ‍ اين زيارت نامه را بخواند، خداوند ثواب پنجاه سال عبادت به او دهد و گناهان پنجاه سال را از او و پدر و مادرش بيامرزد.
در ارتباط با سه حديث فوق اين توضيح لازم است كه : روايات فوق در مورد زيارت اهل قبور در يك قبرستان است و آداب زيارت يك قبر از قبور مؤ منين به گونه اى است كه در حديث چهارم خواهيد خواند:
4- مرحوم مجلسى به نقل از مصباح الزياره آورده است :
اذا ارادت زياره المؤ منين ان يكون يوم الخميس ، والا ففى اى وقت شئت ، وصفتها ان تستقبل القبله و تضع يدك على القبر وتقول : اللهم ارحم غربته ، وصل وحدته ، وآنس وحشته ، و آمن روعته ، واسكن اليه من رحمتك رحمه يستغنى بها عن رحمه من سواك ، والحقه بمن كان يتولاه ، ثم اقرء: انا انزلناه فى ليله القدر سبع مرات (116)
وقتى اراده زيارت اهل قبور كنى بهتر است روز پنج شنبه باشد و اگر نتوانستى ، هر روز ديگر بدون اشكال است ، آنگاه فرمود: آداب زيارت چنين است كه رو به قبله در مقابل قبر بنشينى و دست خود را روى قبر بگذارى و بگوئى : ((خدايا به غربت او رحم كن ، او را از تنهائى برهان و از وحشت و هراسى كه دارد ايمن بدار، و از رحمت هاى بى منتهاى خود چنان به او سكونت و آرامش عنايت فرما كه از رحمت غير تو بى نياز باشد، و او را با صاحبان ولايت [محمد و آل طاهرين او (ع)] محشور فرما و آنگاه هفت مرتبه سوره انا انزلناه فى ليله القدر را تلاوت كن )).
در ارتباط با چهار حديث فوق تذكرات زير قابل توجه است :
الف )) از چهار حديثى كه در اين فصل ذكر كرديم فقط حديث چهارم بود كه در مورد وقت زيارت سخن گفته بود و آنرا در صورت امكان به روز پنج شنبه منحصر فرموده بود، ولى ما در احاديثى كه در فصل اول همين بخش ‍ در مورد ((مشروعيت زيارت اهل قبور)) نقل كرديم به ((عصر پنج شنبه و صبح شنبه )) نيز اشاره داشته ايم . و بايد بدانيم كه زيارت اهل قبور همانند زيارت پيامبران و ائمه (ع) مخصوص به وقت خاصى نيست خصوصا كه در حديث چهارم نيز تصريح شده ((اگر نمى توانيد روز پنج شنبه زيارت كنيد، در هر وقت ديگر بلامانع است )).
ب )) چون بهترين و با فضيلت ترين دعاها و زيارات ، آن دعا و زيارتى است كه خواننده آن با درك معنا بخواند، از اينرو زيارتنامه هاى فوق را ترجمه كرديم تا علاقه مندان ، معناى كلمات عربى را درنظر بگيرند و هنگام قرائت متن عربى متوجه معانى نيز باشند.
ج )) خواندن دعا و زيارت بر قبور مؤ منين منحصر به آنچه ذكر شد نيست ، گرچه بهتر است اگر قصد زيارت عامه قبور را داشته باشيم همان زيارت را بخوانيم . ولى براى قبور مخصوصى مثل قبور پدر، مادر و يا يكى از خويشان هر يك از سوره هاى قرآن و مخصوصا سوره ((ياسين )) ثواب و فضيلت زيادترى دارد.
د)) همان گونه كه از حديث دوم همين فصل و بسيارى احاديث دگر حتى در مورد زيارت ائمه طاهرين (ع) استفاده مى شود، انسان بايد پس از زيارت حركت كرده و از قبرستان خارج شود. ماندن در شب صحيح نيست خصوصا با توجه به مطالبى كه در فصل دوم از بخش اول در بند ((د)) پيرامون واقعه يك مادر شهيد بيان كرديم ، بهتر است اموات را هنگام شب آزاد بگذاريم تا بتوانند به منازل و مقاماتى كه براى آنها در عالم برزخ برگزيده شده بروند و از فيوضات آن بهره مند شوند.
فصل دهم : نوحه سرائى براى اموات
اگر توانستيم با هر توجيه و دليلى ، فصل نهم را با موضوع كتاب كه در حدود مسائل مربوط به عالم برزخ است پيوند دهيم ، ولى با هيچ دليل و برهانى نمى توانيم اين فصل را با موضوع كتاب ارتباط دهيم . بنابراين ((نوحه سرائى براى اموات )) كه كار بازماندگان اموات است و ارتباطى نه با خود ميت و نه به روح او دارد، كمترين ارتباطى هم با اصل موضوع كتاب ندارد. اما:
آنچه باعث شد اين فصل را به بخش دوم كتاب بيفزائيم : پرسش هاى زيادى بود كه افراد هنگام عزادارى براى اموات خود مى كردند. نيازى به مطرح كردن پرسشهاى زيادى كه در اين مورد داشته ايم نيست . ما به خواست خدا مطالبى را كه در اين مورد جمع آورى نموده ايم تقديم علاقه مندان مى كنيم و معتقديم تمامى سؤ الاتى كه در اين مورد مطرح است بر طرف خواهد شد.
1- مرحوم مجلسى در بحار به نقل از دعائم الاسلام آورده است :
وعنه [على ] عليه السلام : قال : بكى رسول الله (ص) عند موت بعض ‍ ولده فقيل له : يا رسول الله (ص) تبكى و انت تنهانا عن البكاء؟ فقال (ص): لم انهكم عن البكاء، وانما نهيتكم عن النوح و العويل ، وانما هى رقه و رحمه يجعلها الله فى قلب من يشاء من خلقه و يرحم الله من يشاء، و انما يرحم من عباده الرحماء(117)
از حضرت امير المؤ منين (ع) منقول است : رسول خدا(ص) هنگام مرگ يكى از فرزندانشان گريه مى كردند، شخصى گفت : اى رسول خدا (ص) ما را از گريه كردن براى اموات جلوگيرى فرموده ايد، چرا خودتان گريه مى كنيد؟ حضرت فرمودند: شما را از گريه كردن نهى نكرده ام ، بلكه شما را از ((نوح و عويل )) كه نوحه سرائى با صداهاى مخصوص همراه با ذكر فضائل و برترى هاى زمان جاهليت است ، نهى كردم . اما اين گريه علامت سوزش دل است كه خداوند در دل هر كه بخواهد قرار مى دهد.
2- باز مرحوم مجلسى در بحار به نقل از مسكن الفواد از جابر بن عبدالله انصارى آورده است كه گفت :
... قال : اخذ رسول الله (ص) بيد عبدالرحمن بن عوف فاءتى ابراهيم و هويجود بنفسه ، فوضعه فى حجره ، فقال : يا بنى انى لا املك لك من الله شيئا و ذرفت عيناه ، فقال له عبدالرحمن : يا رسول الله (ص) تبكى ؟ اولم تنه عن البكاء؟ قال (ص): انمانهيت عن النوح ؛ عن صوتين احمقين فاجرين : صوت عند نعم ، لعب ولهو و مزامير شيطان . وصوت عند مصيبه ، خمش ‍ وجوه و شق جيوب و رنه شيطان . وانما هذه رحمه . ثم قال (ص): ما كان من حزن فى القلب اوفى العين ، فانما هو رحمه ، و ما كان من حزن باللسان وباليد فهو من الشيطان (118)
رسول خدا(ص) دست عبدالرحمن بن عوف را گرفت و او را در اطاقى كه جنازه حضرت ابراهيم [فرزند رسول خدا(ص)] بود برد و در همان حال اشك ، چشمان مبارك آن حضرت را پر كرده بود. عبدالرحمن گفت : اى رسول خدا (ص) ما را از گريه كردن نهى كرده ايد، چطور خود براى از دست دادن ابراهيم گريه مى كنيد؟ حضرت فرمود: شما را از ((نوح )) نهى كرده ام ؛ اين دو صداى احمق فاجر، كه يكى لهو و لعب و نى زدن است كه هنگام رسيدن نعمت در مى آوريد، و ديگرى صدائى كه هنگام رسيدن مصيبت است و آن خراشيدن صورت و پاره كردن گريبان است ، اين هر دو صداى شيطانى است . ولى اين [اشاره به اشگى كه از دو چشم مبارك سرازير بود] رحمت خداوند است . سپس فرمود:آن حزن و نگرانى كه در چشم انسان است رحمت خداوند و آن حزن و نگرانى كه در دست و زبان است نغمه شيطانى است .
3- مرحوم مجلسى به نقل از معانى الاخبار از ابن ابى المقدام از قول امام صادق (ع) آورده است كه فرمود:
قال : ان رسول الله (ص) قال لفاطمه (ع): اذ انامت فلا تخمشى على وجها، و لاترخى على شعرا، و لاتنادى بالويل و لا تقيمى على نائحه (119)
رسول خدا(ص) به فاطمه زهرا(ع) فرمود: وقتى از دنيا رفتم ، براى من صورتى خراشيده نشود، موئى پريشان نگردد. صدائى به ((واويلا)) و نوحه گرى همانند زمان جاهليت به راه نيفتد.
4- مرحوم شيخ كلينى به نقل از جابربن عبدالله انصارى آورده است :
... عن ابى جعفر (ع) قال قلت له : ما الجزع ؟ قال : اشد الجزع ، الصراخ بالويل والعويل ، ولطم الوجه و الصدر، و جز الشعر من النواصى ، ومن اقام النوحه فقد ترك الصبر، واخذ فى غير طريقه ، و من صبرو استرجع و حمد الله جل ذكره ، فقد رضى بما صنع الله و وقع اجره على الله عزوجل ، و من لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء، و هوذميم ، واحبط الله اجره (120)
حضرت امام باقر (ع) فرمود: جزع شديد آن است كه انسان صداى خود را با نوحه سرائى به رسم جاهليت بلند كند و صورت و سينه خود را بر اثر ضربه كبود و مجروح كند و خراش دهد و زن موى خود را پريشان نمايد. بعد فرمود: كسى كه در معصيت مردگان خود نوحه سرائى كند صبر پيشه نكرده است و از راه راست منحرف شده ، و كسى كه صبر كند و هنگام مصيبت انالله و انا اليه راجعون بگويد، رضايت خود را برخواسته خدا اعلام نموده و اجر چنين فردى بر خداست . اما كسى كه صبر نكند گذشته بر اين كه خواست خدا هر چه باشد انجام مى پذيرد، او مورد مذمت و ملامت قرار مى گيرد و اجر خود را ضايع مى كند.
5- مرحوم مجلسى به نقل از دعائم الاسلام از امام صادق (ع) آورده است :
انه (ع) اوصى عند ما احتضر فقال : لايلطمن على خد و لايشقن على جيب ء. فما من امرئه تشق جيبها الا صدع لها فى جهنم صدع ، كلما زادت زيدت (121)
آن حضرت (ع) هنگام ارتحال از دنيا وصيت كردند و به زنان بيت خود فرمودند: هرگز براى من ، به صورت خود نزنيد، يقه چاك نكنيد، سپس ‍ فرمودند: هر فردى در مصيبت مردگان خود يقه چاك زند خداوند براى او در جهنم از انواع ناراحتيهاى دماغى مهيا كند و هر چند او در دنيا به اين كار اصرار زيادترى نمايد، خداوند آن ناراحتيهاى جهنم را براى او افزوده تر مى گرداند.
6- مرحوم شيخ كلينى به نقل از سكونى آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع) قال : قال رسول الله (ص) ضرب المسلم يده على فخذه عند المصيبه احباط الاجره (122)
حضرت صادق (ع) فرمودند: رسول خدا (ص) فرموده است : زدن دست روى دست ديگر هنگام مصيبت موجب نابودى اجر و ثوابى است كه خداوند از بابت آن مصيبت به انسان مى دهد.
در ارتباط با شش حديث فوق چند تذكر، لازم به نظر مى رسد:
الف )) همان گونه كه در دو حديث اول آمده از نفس گريه كردن براى اموات نهى نشده ؛ زيرا رسول خدا(ص) در حديث اول گريه آرام را علامت سوختگى دل ، و سوختگى دل انسانى را از رحمتها و الطاف خداوند دانسته اند.
ب )) طبيعى است هنگامى كه انسان عزيزى را از دست مى دهد به اين دليل كه ديگر او را نخواهد ديد دلش مى سوزد و وقتى دل سوخت اشگ جارى مى شود، پس صرف سوختن دل و جارى شدن اشگ كه يك امر غير اختيارى است مذموم نيست و موجب از بين رفتن اجر اخروى انسانى نخواهد بود.
ج )) در دو حديث اول رسول خدا(ص) تصريح فرموده : كه من شما را از ((نوح و عويل )) باز داشته ام و در حديث دوم ((نوح و عويل )) را به صداهاى شيطانى تشبيه فرموده كه در اعراب جاهليت رسم بوده است . اعراب زمان جاهليت پس از مرگ عزيزان خود دور هم جمع مى شده و براى او نوحه سرائى مى كرده و در اشعارى كه براى او مى سرودند اعمال و كردار و خلق و خوى او را با كنايات و تشبيهات و استعاراتى كه مى آوردند، مى ستودند و بطور دسته جمعى صدا به ((واويلا)) بلند مى كردند و صورت مى خراشيدند، به سر و سينه مى زدند و زنان آنها موى خود را پريشان مى كردند و يقه خويش را پاره مى كردند. لذا پيامبر خدا(ص) با صراحت تمام مى فرمايند از گريه كردن بطور عادى و طبيعى جلوگيرى نكردم ، بلكه از اين گونه اعمال و رفتار كه عمل و صداهاى شيطانى است جلوگيرى كرده ام . و در حديث دوم فرموده اند: حزنى كه در قلب و چشم است رحمت است ، ولى حزنى كه در زبان و دست است عمل شيطان است و در حقيقت چنين است كه وقتى عزيزى از دست انسان مى رود، انسان محزون مى شود، حال اگر علامت اين حزن فقط در قلب و چشم ظاهر شد؛ يعنى فقط گريست ، اين گريستن عمل رحمانى است . ولى اگر علامت حزن در زبان و دست ظاهر شد؛ يعنى با زبان به نوحه سرائى پرداخت و با دست به سر و صورت و زانوى خود زد، خطاء كرده و اين عمل خدا پسندانه نيست (عمل شيطانى است ) از اين جهت رسول خدا(ص) در حديث ششم فرموده : اگر مسلمان هنگام مصيبت دست خود را به زانو بكوبد، اجر و ثواب خود را از بين برده است .
د)) در حديث سوم فاطمه (ع) را نهى فرموده كه : پس از مرگ رسول خدا(ص) (كه بهترين بندگان خداست ) براى او سيلى به صورت خود نزند، موهاى خويش را پريشان نكند و صداى خود را به ((واويلا)) بلند نكند. ولى از گريه بدون سر و صدا جلوگيرى نفرموده اند.
ه )) وقتى از امام باقر (ع) مى پرسند: جزعى كه از آن منع شده ايم چيست ؟ حضرت در حديث چهارم آنرا به نوحه سرائى ، سيلى به صورت زدن ، مو را پريشان نمودن ، يقه را چاك زدن و سينه را خراشيدن تفسير فرموده و كسانى را كه بدين گونه عمل كنند خارج از راه هدايت معرفى فرموده . و حضرت صادق (ع) نيز در حديث پنجم و ششم از اين حركات هنگام رسيدن مصيبت نهى فرموده و مخصوصا در حديث ششم از كوچكترين حركت (زدن دست روى زانو هنگام عزا و مصيبت ) جلوگيرى فرموده و اين كار را موجب نابودى اجر و ثوابى كه خداوند در مقابل رسيدن مصيبت به انسان مى دهد دانسته اند.
بنابراين از جمع بندى احاديث فوق دانستيم نوحه سرائى براى اموات حتى به اين نحو كه در بين مخصوصا زنان مسلمان عرب رسم است ( متاءسفانه در بين ايرانيهاى معاود نيز متداول است ) از نظر اسلام ناپسند و مذموم و موجب حبط عمل است .
و)) جواب اين پرسش كه آيا گريستن و نوحه سرائى و هر آنچه در احاديث از آن نهى شده موجبات ناراحتى ميت را فراهم مى كند يا نه اين است كه :
با توجه به صراحت در آيه شريفه ولاتزروازره و زراخرى كمترين ارتباطى به ميت ندارد؛ خداوند متعال فرموده : ((گناه هيچ گناهكارى به گردن ديگرى نيست )) روى اين حساب وزر، و وبالهائى كه مصيبت ديدگان درست مى كنند به عهده شخص آنهاست و ارتباطى به مرده ندارد.
اين موضوع هم كه به مصيبت ديده مى گويند: گريه زياد موجب ناراحتى ميت است ، از اين جهت كه عمل اين فرد است و ارتباطى با مرده ندارد سخن درستى نيست ولى ممكن است از اين جهت كه اگر روح مرده در حدى باشد كه بر اعمال خويشان خود اشراف داشته باشد، بدليل در غم و اندوه ديدن خويشان خود، ناراحت شود و حتى ممكن است پيامى نيز بفرستد. مناسب است بعنوان آخرين رؤياى صادق و آخرين داستان كتاب در اين مورد به يك رؤياى صادق اشاره شود:
شخصى كه چندى پيش از دنيا رفته و همسرش گريه و ناراحتى زيادى داشت در عالم خواب به ديدار يكى از همسايگان آمده كه به همسرم بگوئيد: من كه با اختيار خود نرفتم كه تو اينقدر گريه مى كنى و اظهار مى كنى چرا مرا تنها گذاشتى .
اين قبيل رؤياها از همان مواردى است كه در فصل دهم از بخش اول كتاب بطور مفصل بيان شد.
والسلام على عبادالله الصالحين و رحمه الله و بركاته
چهارم اسفند ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و يك
مطابق با سه شنبه يكم رمضان المبارك يكهزار و چهار صد و سيزده قمرى .
قم - محمد مظاهرى ،

رنگ خود را انتخاب کنید
تنظیمات قالب